راسل اين گونه فلسفه دكارت را نقل مى كند(132)كه دكارت مى گويد: من مى انديشم، پس هستم.سپس جمله دكارت را اين طور توضيح مى دهد: «آن منى كه وجودش اثبات شد، از اين امر استنباط شد كه مى انديشم.سپس راسل با عبارات زير به نقد فلسفه دكارت مى پردازد: در اينجا استعمال ضمير اول شخص مفرد، جايز نيست.دكارت مى بايست صورت نهايى مقدمه خود را بدين شكل بيان كند كه انديشه هايى هستند.ضمير اول شخص از لحاظ دستور زبان، آسانتر در جمله قرار مى گيرد؛ امّا دلالت بر معلومى ندارد.وقتى دكارت مى گويد: من چيزى هستم كه مى انديشد، ديگر دارد همان دستگاه مقولات را كه از فلسفه مَدْرسى به ارث برده است، به طور غير انتقادى به كار مى بندد.دكارت در هيچ جا اثبات نمى كند كه انديشه به انديشنده اى هم نياز دارد...».
نقد ما به برداشت راسل
1 - عبارت «مى انديشم، پس هستم»، كه راسل از قول دكارت نقل كرده، در كتاب تأملات دكارت وجود ندارد.2 - برداشت راسل از فلسفه دكارت مبنى بر اين كه دكارت وجود خود را كه فاعل انديشه باشد، از فعل انديشه استنباط كرده است، صحيح نيست.گويا دكارت اولاً و بالذات وجود خود را نمى شناخته است وپندارى فقط فعل خود را كه انديشيدن باشد مى شناخته و از شناخت «فعل» خود به وجود خود كه فاعل انديشه باشد، رسيده است؛ آن هم بر اساس قانون عليت كه هر فعلى، فاعلى دارد.اين برداشت راسل از فلسفه دكارت غلط است؛ زيرا ما با نقل عبارت دكارت، روشن كرديم كه منظور دكارت اين است كه من، وجود خود را و انديشه خود را بى واسطه مى شناسم و هر دو اولاً معلوم وبالذات من هستند.بنابر اين هيچكدام از آن دو مجهول نيستند، تا نياز باشد وجود يكى را از وجود ديگرى اثبات كنم.3 - راسل در نقد خود بر دكارت مى گويد: دكارت در استدلال بر وجود خودش، از قانون عليت و مقولات استفاده كرده، در حالى كه قانون عليت و مقولات را قبلاً اثبات نكرده است.