نتيجه بحث - نقدی بر فلسفه ارسطوئی و غرب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقدی بر فلسفه ارسطوئی و غرب - نسخه متنی

سید محمدرضا علوی سرشکی، ابراهیم ثقفی، عباس طباطبایی، مجید حبیبیان، مجدالدین تجرد، ذاکرحسین جعفری کشمیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد :

اولاً: استدلال به اين سه قسم منحصر نمى شود؛ زيرا استدلالات رياضى چنانچه گذشت، جزء هيچ كدام از اين سه قسم نيستند.

ثانياً: در قياس ارسطوئى بر اساس مبناى ارسطو كليت كبرى غالباً قابل اثبات نيست.

و ارسطو مى گويد:(29) كليت كبرى را از استقراء مى گيريم؛ حال آن كه در اثبات كبرى هميشه استقراء ناقص است؛ لذا از اين طريق نمى توان كليت كبرى را اثبات كرد، تا در قياس بتوانيم با تكيه بر آن، نتيجه گيرى كنيم.

ثالثاً: مشكلِ شناخت، حدّ وسط است.

چون ما از كُنه ماهيت اشياء خبرى نداريم، نمى توانيم مقارن را از ملازم وجود و ماهيت تشخيص دهيم.

چه بسا اثرى را كه لازمه ماهيت موضوع يا وجود آن موضوع مى دانيم، در واقع هيچ كدام از آنها نباشد؛ بلكه مقارنى غير ملازم باشد.

علاوه بر اين در بحث نخست (مواد برهان) گفتيم كه حس، حدس و تجربه خطاپذير است و غالباً شناخت صغراى قياس وحدّ وسط نيز از حسّ و تجربه گرفته مى شود كه خطاپذيرند.

نتيجه بحث

علاوه بر نقدهاى سابق كه بر هر يك از مواد برهان ارسطو وارد بود، اين سؤال نيز مطرح است: آيا براى حفظ فكر از خطا مى بايد فكر را تعطيل كرد، يا اين كه استفاده آن را در قياس ارسطوئى منحصر دانست؟ به گفته جان لاك: آنچه از يقين هاى غير قابل خطا(30) ويقين هاى خطاپذير(31) داريم و آنجا كه اين دو نيستند، احتمال وجود دارد كه عقل بهترين و بيشترين احتمالات را براى خود اختيار كند.

در نتيجه در زندگى و توسعه علوم، مشكلى ايجاد نمى شود و اگر هم در همه اين موارد بخواهيم يقين داشته باشيم، اين از جنون است»(32).

انسان چه بخواهد، چه نخواهد با اين نوع كمبودها ملازم است.

مثلاً بشر بيمارى دارد و پيوسته مى كوشد، آن را رفع كند، لذا هميشه به كشف ميكروبى جديد و دوايى جديد موفق مى شود.

در عين حال بيمارى هاى جديد را هم كشف مى كند.

بنابر اين هرگز نتوانسته و نمى تواند جلوى مرگ را بگيرد.

اما همين كه مقدارى مى تواند مرض را به تأخير بياندازد و شيوع آن را كم كند، خود بسى موفقيت است.

اصلاً چه نيازى به فكر داريم كه بخواهيم، به آن عصمت بدهيم و اصولاً چه ابزارى براى اين كار داريم؟!

/ 75