غزلیات
شمس الدین محمد حافظ شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 496/ 274
نمايش فراداده
- اگر رفيق شفيقى درست پيمان باش
شکنج زلف پريشان به دست باد مده
گرت هواست که با خضر همنشين باشى
زبور عشق نوازى نه کار هر مرغيست
طريق خدمت و آيين بندگى کردن
دگر به صيد حرم تيغ برمکش زنهار
تو شمع انجمنى يک زبان و يک دل شو
کمال دلبرى و حسن در نظربازيست
خموش حافظ و از جور يار ناله مکن
تو را که گفت که در روى خوب حيران باش
- حريف خانه و گرمابه و گلستان باش
مگو که خاطر عشاق گو پريشان باش
نهان ز چشم سکندر چو آب حيوان باش
بيا و نوگل اين بلبل غزل خوان باش
خداى را که رها کن به ما و سلطان باش
و از آن که با دل ما کرده اى پشيمان باش
خيال و کوشش پروانه بين و خندان باش
به شيوه نظر از نادران دوران باش
تو را که گفت که در روى خوب حيران باش
تو را که گفت که در روى خوب حيران باش