نهج البلاغه هيچ كس شك نمي كند مي بينيم آيه قرآن در آن نمايان و مشخص است كه اين يك سبك است و آن سبك ديگري ، حتي در ميان خطبه هاي حضرت رسول [ نيز چنين است ] . حضرت رسول خطبه زياد دارند ، خطبه هايي كه خيلي پر طنطنه و فصيح و بليغ و در رديف خطبه هاي نهج البلاغه است : " ايها الناس ان ربكم واحد و ان اباكم واحد ، كلكم لادم و ادم من تراب ، لا فضل لعربي علي عجمي الا بالتقوي " ( 1 ) . كلام پيغمبر است ، ولي قرآن سبك و اسلوبش سبك ديگري است
. اين كلمات به شكل ديگري با يكديگر پيوسته شده اند غير از آن شكل . چنين سبكي در زبان عربي سابقه ندارد ( غير عربي كه معني ندارد بگوييم اين سبك باشد ) ، نه تنها سابقه ندارد ، لاحقه هم ندارد ، و اين خيلي عجيب است .
در خطبه هاي نهج البلاغه واقعا مي شود خطبه اي و اقلا چند فرازي از يك بليغ ديگر بگنجانند كه آدم شك كند كه آيا اين از حضرت امير هست يا نيست ، ولي قرآن سبكش لاحقه هم ندارد يعني هيچ كس نيامده و نتوانسته است يك سطر بياورد كه همان وضع خاص قرآن و همان اسلوب غير قابل توصيف قرآن را داشته باشد كه وقتي سر هم كنيم بگوييم اين با آيه قرآن چه فرق مي كند ؟ آن نرمش عجيبي [ را ] كه در اين سبك هست [ داشته باشد ] ، و لهذا هم بي سابقه است و هم غير قابل تقليد.
ما حتي استناد نمي كنيم به آن تقليدهايي كه بعضي اشخاص خواسته اند بكنند كه آنقدر مفتضح و رسواست كه برخي قائل به صرف شده اند يعني مي گويند چون اينها خواسته اند با قرآن معارضه كنند خداوند اينها را مجازات كرده است كه اينها بيايد آنقدر [ سطح پايين ] بگويند كه اصلا رسوا و مفتضح شوند
، يعني وقتي خواسته اند با قرآن معارضه كنند ، آنقدر از سطح عادي هم پايين تر گفته اند كه عده اي اين را به نوعي مجازات الهي دانسته اند . به آنها ما استناد نمي كنيم ، ممكن است شما بگوييد آنها را ما قبول نداريم . قرآن مخالف زياد داشته است . در عرب ، نه تنها در صدر اسلام ، در قرون بعدي هم مخالف زياد داشته آنهم مخالفيني كه در زمان خودشان
. 1 بحار ، ج / 76 ص 350 [ با اندكي اختلاف ] .