سخن پيغمبر اكرم درباره قرآن
اين حديثي كه الان مي خواهم بخوانم حديثي است كه شيعه و سني روايت كرده اند كه پيغمبر اكرم راجع به قرآن فرمود : " ظاهره انيق و باطنه عميق " ظاهرش زيباست ، همين چيزي كه عرض كرديم يك جنبه قرآن جنبه زيبايي و هنري آن است و به تعبير علماي اسلامي جنبه فصاحت و بلاغتش است . فصاحت و بلاغت اصطلاحاتي است كه علماي اسلام بعد وضع كردند و بعد پيدا شده است و كار بدي هم نكردند ، كار خوبي كردند . بعد علمي در اين زمينه وضع كردند . اهتمامي كه علماي اسلام بعدها در علوم ادبي پيدا كردند در صرف و نحو و معاني و بيان و بديع كه مجموع اينها را فصاحت و بلاغت و محسنات مي گويند همه به تبع اين زيبايي قرآن بود ، چون در قرآن اين زيبايي را مي ديدند براي اينكه بهتر بتوانند زيباييهاي قرآن را كشف كنند اين علوم را ابتكار و كشف كردند . " ظاهره انيق و باطنه عميق " . " ظاهره انيق " زيبايي اش را مي گويد ، " باطنه عميق " جنبه علمي و فكري اش را مي گويد : و باطن آن خيلي ژرف است ، ژرفاست ، يعني عمقش خيلي زياد است مثل يك دريايي كه شما در آن شناوري مي كنيد ، يك مقدار مي رويد ولي آن هنوز عمق دارد ، يك مقدار ديگر مي رويد باز هم هنوز عمق دارد ، باز هم مي رويد هنوز هم عمق دارد " له تخوم و علي تخومه تخوم " اينجا طبقه به طبقه بودن قرآن را ذكر مي كند ، مي گويد يك نهايتي دارد ولي بالاي اين نهايت ، نهايت ديگر است ، حدي دارد ، بالاي اين حد ، حد ديگري است ، كه در اين زمينه هم باز ما زياد داريم كه قرآن " عبارات و اشارات و لطائف و حقائق ، العبارات للعوام و الاشارات للخواص و اللطائف للاولياء و الحقائق للانبياء " طبقه به طبقه است ، يعني درجه به درجه است ، سطح به سطح است ، يك سطح قرآن براي يك سطح از افكار است، سطح ديگري دارد براي سطح فكر بالاتري " لا تفني عجائبه و لا تنقضيغرائبه " ( 1 ) شگفتيهاي قرآن تمام نمي شود ، عجائب قرآن پايان نمي پذيرد . معلوم است كه پيغمبر اكرم از روز اول نظر داشته است به اين مطلب كه آنچه كه امروز بشر درباره قرآن كشف مي كند آخرين حد قرآن نيست ، محتويات قرآن چيست ؟ آن چيزهايي است كه تدريجا در آينده بايد كشف كنند و بفهمند ، و حقا وقتي كه ما در حدود فهم و فكر خودمان نگاه مي كنيم مي بينيم كه آنچه كه امروز بشر درباره اعجاز قرآن چه از جنبه زيبائي و چه از جنبه علمي و مخصوصا از جنبه علمي كشف مي كند و واقعا مي فهمد و واقعا هم به دل انسان مي چسبد نه يك چيزي كه بخواهند ببندند و پيش خود بسازند ، خيلي بيش از آن چيزي است كه مثلا در ده قرن قبل چه از نظر زيبايي و چه از نظر علمي و فكري مي فهميده اند . غرض اين است كه در اعجاز قرآن اگر بخواهيم بحث كنيم در دو مقوله بايد بحث كنيم ، يكي مقوله زيبايي و ديگري مقوله علمي و فكري ، كه مقوله زيبايي از لفظ و معنا توأم است ، لهذا مي گوييم لفظي ، و مقوله علمي فقط مربوط به معناست ، لهذا به آن مي گوييم معنوي و علمي و فكري . ابتدا از همان جنبه زيبايي قرآن بحث مي كنيم .
سبك بيان قرآن
اولا قرآن يك سبك بيان مخصوصي است . اجمالا مي دانيم كه سبكها [ متفاوتند ] . لااقل در فارسي مي توانيم بشناسيم كه سبك عبارتها با هم خيلي فرق مي كند . مثلا سبك نثر سعدي يك سبك مخصوص به خود است . سبك صاحب ناسخ التواريخ سبك ديگري است به طوري كه اگر انسان عبارتي از آن را بخواند مي فهميد كه اين سبك سبك ناسخ است . من چون ناسخ التواريخ را زياد خوانده ام اگر كسي عبارتي از آن بخواند فورا مي فهمم كه اين عبارت مال ناسخ التواريخ است . تاريخ و صاف سبك ديگري است ، و حتي همين نويسندگان درجه اولي كه ما الان داريم كه هر كدام يك سبك مخصوص به خود دارند باز هر كدام يك روش مخصوص به خود دارند . در عربي هم كه اين مطلب زياد است . قرآن يك سبك و اسلوب مخصوص به خود است . اگر ما يك آيه قرآن را در ميان نهج البلاغه بگذاريم كه در بلاغت. 1 نهج البلاغه ، خطبه . 18