است . انسان خودش را از همه بيشتر دوست دارد . مقصودم اين بود كه به خودت بدي نكن ، اين گناهاني كه تو مرتكب مي شوي ، كارهاي بدي كه مي كني ، خودت را فراموش كرده اي ، نمي داني كه اثر اين كارهاي بد به خودت برمي گردد . آن آدمي كه خودش را فراموش نكرده هرگز كار بد نمي كند زيرا مي داند كار بد به خودش بر مي گردد . آن آدمي كه كار بد مي كند خودش را از ياد برده است . به هر حال اين تعبيري است در قرآن كريم كه مي فرمايد خودتان را فراموش نكنيد ( و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم ) . پس مسلما يكي از وجوه اعجاز قرآن كريم همان زيبايي الفاظش است ولي اين زيبايي الفاظ ، مجزا از زيبايي معنوي قرآن نيست ، كه درباره اين هم توضيحي عرض بكنم . اينكه عرض كردم كه فصاحت از مقوله جمال و زيبايي است و جمال و زيبايي با احساسات سرو كار دارد ، اين را بايد تشريح كنم ، كه احساسات بشر يك نوع نيست ، انسان انواعي از احساسات دارد و هر جمال و زيبايي با يك نوع از احساسات انسان مطابقت و هماهنگي دارد . موسيقي زيباست ولي زيبايي اي است كه گوش انسان آن را احساس مي كند . مناظر زيبا زيباست ولي زيبايي اي است كه چشم انسان ، با آنها سر و كار دارد . يك غزل عشقي را كه انسان مي شنود با غريزه شهواني او سر و كار دارد ، آن غريزه ، زيبايي آن را احساس مي كند ، ولي شعر حماسي فردوسي را كه مي شنود حس سلحشوري او از آن لذت مي برد . قرآن كه جمال فصاحت دارد مي خواهيم ببينيم كدام حس از احساسات انسان از آن لذت مي برد ؟ اين ، مسأله خيلي مهمي است . آيا آن طوري است كه مثلا ما فلان غزل عشقي سعدي را مي شنويم و آن غزل ما را غرق در لذت مي كند ، مثلا :
آنچه تو داري قيامت است نه قامت
آن نه تبسم كه معجز است و كرامت
آن نه تبسم كه معجز است و كرامت
آن نه تبسم كه معجز است و كرامت
اعجاز قرآن ( 2 )
بحث ما درباره اعجاز قرآن است . عرض كرديم كه در اين مطلب كه خود قرآن خود را معجز مي داند و به تعبير خود قرآن آيت مي داند ، بحثي نيست يعني خود قرآن خودش را اينچنين معرفي مي كند كه سخني بي مانند است و براي بشر به هيچ وجه مقدور نيست مانند او را بياورد ، نه براي يك فرد و دو فرد ، و اگر فرض شود تمام افراد بشر دست به دست يكديگر بدهند بلكه جن و انس دست به دست يكديگر بدهند كه مانند آن را بياورند ممكن نيست ( قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذا القران لايأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا ) ( 1 ) . براي اينكه كسي گمان نكند مقصود اين است كه ممكن نيست افراد بشر كتابي به اندازه قرآن مثل قرآن بياورند ، در يك جاي ديگر به تناسب بحثي كه با مخالفين داشته است مي گويد : " فاتوأ بعشر سوره مثله مفتريات " ( 2 ) شما هم ده تا سوره مثل اين قرآن بياوريد . در دو جاي ديگر باز به تناسب بحث ديگر مي فرمايد : " فأتوا بسوره من مثله " ( 3 ) يك سوره هم شما بياوريد . با توجه به. 1 اسراء / . 88 . 2 هود / . 13. 3 بقره / . 23