غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 436
نمايش فراداده

اى صبا درد من خسته به درمان برسان

  • اى صبا درد من خسته به درمان برسان نامه ذره به خورشيد جهان آرا بر عذر كم خدمتى بنده به مولا كن عرض شرح افتادگى من چو شنيدى برخيز سر به سر قصه ى احوالم اگر گوش كند ورنه بنشين و به قانون شفاعت پيشش نامه گر كار به جائى نرساند زنهار از پى روشنى ديده ى احباب آنجا محتشم باز به عنوان وفا مشهور است محتشم باز به عنوان وفا مشهور است
  • يعنى از من بستان جان و به جانان برسان تحفه ى مور به درگاه سليمان برسان آستان بوسى درويش به سلطان برسان در خرام آى و به آن سرو خرامان برسان زود بر گرد و به من مژده ى احسان برسان نامه آغاز كن و قصه به پايان برسان تو به فرياد رس او را و به افغان برسان بوى پيراهنى از مصر به كنعان برسان قصه كوتاه كن و نامه به عنوان برسان قصه كوتاه كن و نامه به عنوان برسان