غزلیات

محتشم کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 626/ 558
نمايش فراداده

اين آينه گون سقف كه آبيست معلق

  • اين آينه گون سقف كه آبيست معلق اين گوى كه دستى نگهش داشته زان سوى دل مي كنداز غب غب و روى تو تصور كاكل كه به بوسيدن دوشت شده مايل در حلقه ى فتراك تو دايم دل بريان اين كاسه سر كاون پر نشه ز عشقت در سينه ى دل زير و زبر گشته ز خويت دل كز طمع لعل تو افتاده در آن زلف از هر مژه محتشم اى گوهر سيراب از هر مژه محتشم اى گوهر سيراب
  • نسبت به من تشنه سرابيست معلق چون قطره آبى ز سحابيست معلق كز آتش سوزنده حبابيست معلق گوئى ز سر سرو غرابيست معلق آويخته چون مرغ كبابيست معلق از بوالعجبى جام شرابيست معلق لرزنده تر از قطره ى آبيست معلق آويخته مرغى ز طنابيست معلق از بهر نارت در نابيست معلق از بهر نارت در نابيست معلق