غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 287
نمايش فراداده

  • ذوق وصلت به هيچ جان نرسد سر زلفت به دست چون آرم كرده ام دل كباب و اشك شراب با سر زلفت تو دو عالم را نرسد بوى زلف تو به دلم كرده ام دل كباب و اشك شراب ماه خواهد كه چون رخ تو بود پيش خطت كه رايج است به خون كرده ام دل كباب و اشك شراب تا قيامت چو طوطى خط تو عقل را زاب زندگانى تو كرده ام دل كباب و اشك شراب گرچه كس نيست چو تو موى ميان كاروان تواند خلق و ز تو كرده ام دل كباب و اشك شراب برسد صد هزار باره جهان وصل تو چون به جان نمي يابند كرده ام دل كباب و اشك شراب آتش عشق تو چو شعله زند تا ابد دل ز سود برگيرد كرده ام دل كباب و اشك شراب كرده ام دل كباب و اشك شراب آن زمان كت به جان بخواهم جست كرده ام دل كباب و اشك شراب تا که عطار را بيان تو هستتا که عطار را بيان تو هست
  • شرح رويت به هر زبان نرسد دست مورى به آسمان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب سر يك موى امتحان نرسد تا كه كار دلم به جان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب عمرها گردد و بدان نرسد هيچكس را خط امان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب هيچ طوطى شكرفشان نرسد تا نميرد ز خود نشان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب هر دو كونت فرا ميان نرسد بيش گردى به كاروان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب كه نظير تو در جهان نرسد به چو من كس به رايگان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب هيچ كس را از او امان نرسد هر كه را در رهت زيان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب كه مرا چون تو ميهمان نرسد برسد جان و آن زمان نرسد كرده ام دل كباب و اشك شراب هيچ گوينده را بيان نرسدهيچ گوينده را بيان نرسد