-
ذوق وصلت به هيچ جان نرسد
سر زلفت به دست چون آرم
كرده ام دل كباب و اشك شراب
با سر زلفت تو دو عالم را
نرسد بوى زلف تو به دلم
كرده ام دل كباب و اشك شراب
ماه خواهد كه چون رخ تو بود
پيش خطت كه رايج است به خون
كرده ام دل كباب و اشك شراب
تا قيامت چو طوطى خط تو
عقل را زاب زندگانى تو
كرده ام دل كباب و اشك شراب
گرچه كس نيست چو تو موى ميان
كاروان تواند خلق و ز تو
كرده ام دل كباب و اشك شراب
برسد صد هزار باره جهان
وصل تو چون به جان نمي يابند
كرده ام دل كباب و اشك شراب
آتش عشق تو چو شعله زند
تا ابد دل ز سود برگيرد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
كرده ام دل كباب و اشك شراب
آن زمان كت به جان بخواهم جست
كرده ام دل كباب و اشك شراب
تا که عطار را بيان تو هستتا که عطار را بيان تو هست
-
شرح رويت به هر زبان نرسد
دست مورى به آسمان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
سر يك موى امتحان نرسد
تا كه كار دلم به جان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
عمرها گردد و بدان نرسد
هيچكس را خط امان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
هيچ طوطى شكرفشان نرسد
تا نميرد ز خود نشان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
هر دو كونت فرا ميان نرسد
بيش گردى به كاروان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
كه نظير تو در جهان نرسد
به چو من كس به رايگان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
هيچ كس را از او امان نرسد
هر كه را در رهت زيان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
كه مرا چون تو ميهمان نرسد
برسد جان و آن زمان نرسد
كرده ام دل كباب و اشك شراب
هيچ گوينده را بيان نرسدهيچ گوينده را بيان نرسد