غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 308
نمايش فراداده

  • چه دانستم كه اين درياى بى پايان چنين باشد لب دريا همه كفر است و دريا جمله دين دارى اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت اگر آن گوهر و دريا به هم هر دو به دست آرى يقين مي دان كه هم هر دو بود هم هيچيك نبود اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت درين دريا كه من هستم نه من هستم نه دريا هم اگر خواهى كزين دريا وزين گوهر نشان يابى اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت اگر صد سال روز و شب رياضت مي كشى دايم چو تو نفسى ز سر تا پاى كى دانى كمال دل اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت تو صاحب نفسى اى غافل ميان خاك خون مى خور نداند كرد صاحب نفس كار هيچ صاحبدل اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت اگر از نقطه ى تقوى بگردد يك دمت ديده اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت تو اى عطار محکم کن قدم در جاده ى معنىتو اى عطار محکم کن قدم در جاده ى معنى
  • بخارش آسمان گردد كف دريا زمين باشد وليكن گوهر دريا وراى كفر و دين باشد اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت تورا آن باشد و اين هم ولى نه آن نه اين باشد يقين نبود گمان باشد گمان نبود يقين باشد اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت نداند هيچكس اين سر مگر آن كو چنين باشد نشانى نبودت هرگز چو نفست همنشين باشد اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت مباش ايمن يقين مي دان كه نفست در كمين باشد كمال دل كسى داند كه مردى راه بين باشد اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت كه صاحبدل اگر زهرى خورد آن انگبين باشد وگر گويد توانم كرد ابليس لعين باشد اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت قدم در شرع محكم كن كه كارت راستين باشد سزاى ديده ى گرديده ميل آتشين باشد اگر خواهى كه بشناسى كه كارى راستين هستت که اندر خاتم معنى لقاى حق نگين باشدکه اندر خاتم معنى لقاى حق نگين باشد