غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 415
نمايش فراداده

  • قطره گم گردان چو دريا شد پديد گم نيارد گشت در دريا دمى ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد گر كسى در قطره بودن بازماند گم شو اينجا از وجود خويش پاك ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد ناپديد امروز شو از هرچه هست روي هاى زشت فانى محو به ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد دوشم از پيشان خطاب آمد به جان ناپديد از خويش شو يكبارگى ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد بسته ى پستى مباش اى مرغ عرش گم شدن فرض است هر دو كون را ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد خرد مشمر لا كه از لا بود و بس در احد چون اسم ما يك جلوه كرد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد از هزاران درد دايم باز رست ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد در چنين بازار چون عطار رادر چنين بازار چون عطار را
  • خانه ويران كن چو صحرا شد پديد هر كه در قطره هويدا شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد قطره ماند گرچه دريا شد پديد كان كه اينجا گم شد آنجا شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد كين چنين شد هر كه فردا شد پديد خاصه دايم روى زيبا شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد كان كه پنهان گشت پيدا شد پديد كان كه از خود محو از ما شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد پر برآور هين كه بالا شد پديد لا چه وزن آرد چو الا شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد كز رى تا بر ريا شد پديد در عدد بنگر چه اسما شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد در مسما رفت و تنها شد پديد تا ابد در يك تماشا شد پديد ترك اسما كن كه هر كو ترك كرد سود وافر بود سودا شد پديدسود وافر بود سودا شد پديد