غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 564
نمايش فراداده

  • بى تو زمانى سر زمانه ندارم چشم مرا با تو اى يگانه چه نسبت رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد مرغ توام بال و پر بريخته از عشق عشق تو بحرى است من چو قطره ى آبم رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد مرغ شگرفى و من ضعيف ستم كش زهره ندارم كه در وصل تو جويم رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد گر به بهانه مرا همى بكشى تو رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد ناوک هجر تو را به جز دل عطارناوک هجر تو را به جز دل عطار
  • بلكه سر عمر جاودانه ندارم چشم دو دارم ولى يگانه ندارم رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد در قفسى مانده آب و دانه ندارم طاقت آن بحر بى كرانه ندارم رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد در خور تو هيچ آشيانه ندارم بهره ز وصل تو جز فسانه ندارم رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد مات چنان گشته ام كه خانه ندارم چو تو كشى راضيم بهانه ندارم رو كه به يك بازيم كه غمزه ى تو كرد در همه آفاق يک نشانه ندارمدر همه آفاق يک نشانه ندارم