غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 629
نمايش فراداده

  • ما هرچه آن ماست ز ره بر گرفته ايم در راه حق چو محرم ايمان نبوده ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم چون اصل كار ما همه روى و ريا نمود از هر دو كون گوشه ى ديرى گزيده ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم اندر قمارخانه چو رندان نشسته ايم زان چشمه ى حيات كه در كوى دوست بود برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم بر روى دوست ساغر و دست از ميان برون برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم عطار تا بيان مقامات عشق کردعطار تا بيان مقامات عشق کرد
  • با پير خويش راه قلندر گرفته ايم ايمان خود به تازگى از سر گرفته ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم يكباره ترك كار مزور گرفته ايم زنار چار كرده به بر در گرفته ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم وز طيلسان و خرقه قلم برگرفته ايم تا روز حشر ملك سكندر گرفته ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم بيرون ز كفر و دين ره ديگر گرفته ايم از دست دوست باده به ساغر گرفته ايم برتر ز هست و نيست قدم در نهاده ايم از لفظ او دو کون به گوهر گرفته ايماز لفظ او دو کون به گوهر گرفته ايم