غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 661
نمايش فراداده

  • ساقيا خيز كه تا رخت به خمار كشيم زاهد خانه نشين را به يكى كوزه درد هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم هوست هست كه صافى دل و صوفى گردى هر كه را در ره اسلام قدم ابت نيست هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم هر كه دعوى اناالحق كند و حق گويد چند داريم نهان زير مرقع زنار هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم گر تو دين مي طلبى از سر دنيى برخيز هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم گر ازين شاخ گل وصل طمع مي داريمگر ازين شاخ گل وصل طمع مي داريم
  • تائبان را به شرابى دو سه در كار كشيم اوفتان خيزان از خانه به بازار كشيم هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم خيز تا پيش مغان دردى خمار كشيم به يكى جرعه ميش در صف كفار كشيم هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم انا گويان خودى را به سر دار كشيم وقت نامد كه خط اندر خط زنار كشيم هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم هركه گويد كه دهد خنجر انكار كشيم كه ز دين بار نيابيم مگر بار كشيم هيچكس را ندهد دنيى و دين دست بهم اندرين راه غم عشق چو عطار کشيماندرين راه غم عشق چو عطار کشيم