غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 742
نمايش فراداده

  • اى دو عالم پرتوى از روى تو صد جهان پر عاشق سرگشته را نه ز تو بگريختم از بيم سنگ صد هزارن قصه دارم دردناك كور بايد گشت از ديد دو كون نه ز تو بگريختم از بيم سنگ يافت هندوخان لقب بر خوان چرخ پشت صد صد پهلوان مي بشكند نه ز تو بگريختم از بيم سنگ دى مرا خواندى به تير غمزه پيش خود سپر بفكندم و بگريختم نه ز تو بگريختم از بيم سنگ نه ز تو بگريختم از بيم سنگ شد زبان در وصف تو عطار را نه ز تو بگريختم از بيم سنگ
  • جنت الفردوس خاك كوى تو هيچ وجهى نيست الا روى تو نه ز تو بگريختم از بيم سنگ دور از روى تو با هر موى تو تا توان كردن نگاهى سوى تو نه ز تو بگريختم از بيم سنگ ترك گردون تا كه شد هندوى تو تير يك يك غمزه ى جادوى تو نه ز تو بگريختم از بيم سنگ تا كمان بر زه كنم ز ابروى تو كان كمان هم هست بر بازوى تو نه ز تو بگريختم از بيم سنگ زانكه ديدم سنگ در پهلوى تو درفشان چون حلقه ى للى تو نه ز تو بگريختم از بيم سنگ