-
جانا بسوخت جان من از آرزوى تو
چندين حجاب و بنده به ره بر گرفته اى
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
چون مشك در حجاب شدى در ميان جان
گشتى چو گنج زير طلسم جهان نهان
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
در غايت علوى تو ارواح پست شد
در وادى غم تو دل مستمند ما
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
از بس كه انتظار تو كردم به روز و شب
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
-
دردم ز حد گذشت ز سوداى روى تو
تا هيچ خلق پى نبرد راه كوى تو
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
تا ناقصان عشق نيابند بوى تو
تا جز تو هيچ كس نبرده ره به سوى تو
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
كو ديده اى كه در نظر آرد علوى تو
خالى نبود يك نفس از جستجوى تو
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت
عمرم رسيد و مى نرسد گفت و گوى تو
عطار را بسوخت دل از آرزوى تو
بسيار جست و جوى توكردم كه عاقبت