ماييم ز عالم معالي
-
ماييم ز عالم معالى
در عشق دلى و نيم جانى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
بگذشته ز هستى و گرفته
در صفه ى عاشقان حضرت
ما بى خوابيم و چون بود خواب
پس يافته برترين مقامى
ما را چه مرقع و چه اطلس
ما بى خوابيم و چون بود خواب
اى زاهد كهنه درد نقد است
تا ناله ى عاشقان نيوشى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
آن مى كه تو مي خورى حرام است
ما بر سر آتشيم پيوست
ما بى خوابيم و چون بود خواب
ما بى خوابيم و چون بود خواب
چون خواب كند كسى كه او را
ما بى خوابيم و چون بود خواب
عطار برو که دست بردىعطار برو که دست بردى
-
رندى دو سه اندرين حوالى
بر داده به باد لاابالى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
چون صوفى ابن وقت حالى
از برهنگى فكنده قالى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
احسنت زهى مقام عالى
چه نيك كنى چه بد سگالى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
برخيز كه گوشه اى است خالى
بر خلق ز زهد چند نالى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
ما مى نخوريم جز حلالى
مستغرق بحر لايزالى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
در حضرت قرب ذوالجلالى
از ريگ روان بود نهالى
ما بى خوابيم و چون بود خواب
از جمله ى عالم معالىاز جمله ى عالم معالى