غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 864
نمايش فراداده

گر نقاب از جمال باز كني

  • گر نقاب از جمال باز كنى ور چنين زير پرده بنشينى وعده دادى به وصل جان مرا از همه كون بى نياز شود جگرم خون گرفت از غم آن وعده دادى به وصل جان مرا گرچه چون شمع سوختم ز غمت گفتيم ساز كار تو بكنم وعده دادى به وصل جان مرا وعده دادى به وصل جان مرا بكشد ناز تو به جان عطار وعده دادى به وصل جان مرا
  • كار بر عاشقان دراز كنى پرده از روى كار باز كنى وعده دادى به وصل جان مرا عاشقى را كه اهل راز كنى كه مبادا كه در فراز كنى وعده دادى به وصل جان مرا هر زمانم به زير گاز كنى چون مرا سوختى چه ساز كنى وعده دادى به وصل جان مرا عمر بگذشت چند ناز كنى گر به وصليش بى نياز كنى وعده دادى به وصل جان مرا