از شجاعان كوفه كه در كربلا،در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسيد.وى درصفين،در ركاب امير المؤمنين «ع »حضور داشت و در قيام مسلم بن عقيل در كوفه همراه او بود.پس از شهادت مسلم،نزد قبيله خود رفت و پنهان شد و آنگاه كه امام حسين «ع »به كربلا آمد خود را به آن حضرت رساند و در ركابش جنگيد و شهيد شد.نام او در ضمن نامهايى كه در زيارت ناحيه مقدسه ذكر شده،آمده است. (14)
فرزند عقيل و عموزاده سيد الشهدا«ع »بود.مادرش ام الثغر نام داشت.روز عاشورا درركاب
امام حسين «ع »شهيد شد.هنگام نبرد،چنين رجز مى خواند:
فرزند امير المؤمنين «ع »،و برادر ابا الفضل العباس بود كه در كربلا شهيد شد.هنگام شهادت 19 سال داشت.قاتلش هانى بن ثبيت حضرمى،يا خولى بن يزيد بود.
از شهداى كربلاست.نامش را جنادة بن حرث هم نوشته اند.از طايفه خزرج بود.ازمكه همراه امام حسين «ع »به كوفه آمده و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسيد.
پسرش(عمر بن جناده)نيز در كربلا شهيد شد. (16) برخى او را به نام جدش «جنادة بن حارث »ذكر كرده اند.
از شهداى عاشورا در كربلاست.نامش در زيارت رجبيه نيز آمده است.برخى نامش را«جندب بن حجر»نوشته اند.وى از چهره هاى بارز شيعه در كوفه و از ياران على «ع »بودو قبل از رسيدن سپاه حر به كاروان امام حسين «ع »،از كوفه بيرون آمده و به كاروان حسينى پيوسته بود. شهادتش را در حمله اول نوشته اند. (17)
غلام سياه ابوذر غفارى كه در كربلا به شهادت رسيد.جون بن حوى پس از شهادت مولايش ابوذر،به مدينه برگشت و در خدمت اهل بيت درآمد.ابتدا خدمت امير المؤمنين «ع »بود.سپس در خدمت امام حسن و امام حسين «ع »و بالاخره در خدمت امام سجاد«ع »بود.در سفر كربلا،از مدينه همراه امام تا مكه و از آنجا به كربلا آمد.
چون به اسلحه سازى و اسلحه شناسى آشنا بود، به نقل ابن اثير و طبرى،شب عاشورا هم در كربلابه كار اصلاح سلاحها اشتغال داشت.با آنكه سن او زياد بود،ولى روز عاشورا ازسيد الشهدا«ع »اذن ميدان طلبيد.امام او را رخصت داد تا برود و آزادش كرد.ولى او بااصرار،مى خواست در روزهاى شادى و غم و راحت و رنج،از خاندان پيامبر جدا نشود.
به امام حسين «ع »عرض كرد:گر چه نسبم پست و بويم ناخوش و چهره ام سياه است، ولى مى خواهم به بهشت روم و شرافت يابم و روسفيد شوم.از شما جدا نمى شوم تا خون سياهم با خونهاى شما آميخته شود.پس از نبرد،وقتى بر زمين افتاد،امام خود را به بالين اورساند و چنين دعا كرد:خدايا!رويش را سفيد و بويش را معطر كن و او را با نيكان محشور گردان «اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الابرار و عرف بينه و بين محمدو آل محمد» (18) به دعاى امام،بويش معطر گشت.امام باقر«ع »از امام سجاد«ع »روايت مى كند كه پس از عاشورا كه مردم براى دفن كشته ها به ميدان مى آمدند(و بنى اسد براى دفن شهدا آمدند)،پس از ده روز،بدن جون را در حالى يافتند كه بوى مشك از آن به مشام مى رسيد. (19) رجزهاى مختلفى براى جون نقل شده است.از جمله:
كه نشان دهنده عمق بينش او در شناخت ولاى آل البيت و جبهه كفر امويان و دفاع
همه جانبه او از خاندان رسالت است. (21)
14-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 113،عنصر شجاعت،ج 2،ص 95. 15-عوالم(امام حسين)،ص 276. 16-عنصر شجاعت،ج 1،ص 190.اعيان الشيعه،ج 4،ص 224. 17-اعيان الشيعه،ج 4،ص 242،عنصر شجاعت،ج 1،ص 309. 18-همان،ج 4،ص 297،انصار الحسين،ص 65،بحار الانوار،ج 45 ص 22. 19-بحار الانوار،ج 45،ص 23،معارف و معاريف،ج 2،ص 634. 20-اعيان الشيعه،ج 4،ص 297. 21-در باره جون،كتاب «جون،مسك للزنوج »تاليف:محمد رضا عبد الامير انصارى.نشر:بنياد
پژوهشهاى آستان قدس رضوى،منتشر شده است(كيهان فرهنگى،سال 10 شماره 3 ص 45). 22-احد ده بزرگى،«شب شعر عاشورا»،شماره 7،ص 138(تلخيص شده)،اين كتاب،مخصوص
سروده هايى پيرامون على اكبر«ع »و جون است. 23-رسول زاده.