گندم و گیلاس

منوچهر آتشی

نسخه متنی -صفحه : 67/ 27
نمايش فراداده

چگونه دوست بدارم

چگونه دوست بدارم سپيدار را

که دار مي پرورد در آغوش برگ و زمزمه

شکفتگي و سرسبزي است ارمغان بهار

و خيال گل و صداي پرنده

برابر نوميدي

جنجال مي کنند

گل سرخ اما

چشم بيدار را

به عربده مي خواند

به شور کدام

بلبله داري اي زبان بريده

به جنگل صنوبر و باغ نسرين ؟

گل نسرين

اگر گونه خراشيده دخترم نيست

تمامي سپيداران جنگلي

تابوت هاي ايستاده برادرانم هستند

گونه خراشيده دخترم

به اشک و بوسه شفا مي يابد

زلف برادرانم اما

از ماسه کوير نخواهد روييد باز