گورستاني در جان
هميشه هميشه زني به هيات سوگواراندر رويا هايم پرسه مي زند چه مي کند و چه مي جويد از روياهاي من
زني که نمي شناسمش؟از کجاي نهفت فرامموشي هايم بر آمده
و ماندگار شده
در خواب هايم ؟رويا مشغله بيداري اندوهان است
وقتي تو به خواب مي رويمرا آسودگي نيست اما
از انديشه زنيکه سوگوار به روياهايم پرسه مي زند
بي آنکه به او انديشيه باشم هرگزسوگوار که اي بانو و از خواب هايم چه مطلبي ؟سوگوار خويشتنم که در اين حوالي مرده ام
و گور خود را مي جويم
مرا به تشويش نشانده اي آخر
و قرارم را به بيداري و خواب گرفته پرسه هايت
تشويش ؟گورم را عاقبت در بيغوله هاي جات پيدا مي کنم
در آنجا هرگز بدان راهم نداديو در آن فرو مي خوابم آرام
و تو آرام مي شويبراي ابد