شوري کوچک
شوري کوچکبه حجم بلبل
کوهي دارم از بادام بني
به سدري از سدري به سايه
کمرگاهيگلي اگر در آن
پايين سرخي مي زند به
سايه خارا به چشم هرزه دامي
مي نگرم که شقايقي از
آن روييده شوري کوچک دارم
به حجم خاکي تيهوييسوتي مي کشم به تنگه
و هويي به کمرگاه
خودي نمي نمايم
تنها به کوهي گوش مي
دهم که تمامي جانش
پژواکي است که با من خطاب دارد
که با من
يگانه مي شود