حرام است عشق
زمين به دامن بانوي آفتاب آويخته استنمي پرسند چرا
و گاليله جان به در برده است
همه قانون ها اما
مرا از تو دور مي دارند
و پروا نمي کنند
از ستاره بي مدار
حلال است خون کبوتر
لب باغچه به پاي گل سرخ
حلال است خون گل سرخ به پاي پير سرداري ابله
بيگانه نام گل
حلال است قامت مردان
به چوبه بي جان دار
حلال نيست ولي سرو سيراب بي جان دار
به آغوش زنده من
زمين به دامن بانوي آفتاب آويخته ست و
آفتاب به دامن بانوي کهکشان
و من بر ابريشم خيال تو
بر گيسوان تو آويخته ام
مرا باز مي دارند از تو
و پروا ندارند از ستاره سرگردان بي مدارکه نظم آسمان را بر آشوبد آخر
حرام است عشق
وحلال است دروغ
شگفتا