با آخرين قدم ها - گندم و گیلاس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گندم و گیلاس - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














با آخرين قدم ها

اين سفر طولاني طاقت فرسا

بايد

پايان پذيرد جايي

به واحه اي

سر چاهي و سايه نخلي

به ساحلي و عرشه بلمي متروک

در اين بيابان ناشناخته

اختر آشنايي را دنبال مي کنم

که هميشه پيشاپيشم قرار دارد

و فاصله مان

کم نمي شود انگار

هرگز

ستاره آشنا تو دور مي شوي آيا

يا من

به سکون مانده ام به جا

به گمان حرکتي مدام ؟

نه هرگز آنچنان فراز سرم قرار مي گيري

که کلاه از سرم بيندازد

سماجت ديدارت

نه هرگز

آنگونه دور مي شوي

که پندارم

غروب کرده باشي

تا باز مانم از رفتن

نوميد و دلشکسته

ستاره آشنا

تو دور مي شوي

يا من ايستاده ام

برجا؟

ستاره دور مي شود از تو و تو مي آيي مدام

و راه

پايان نمي پذيرد هرگز

نه به واحه اي

نه به ساحلي

و همه راهها هميشه

با آخرين قدم ها آغاز مي شوند












/ 67