از برج يخ - گندم و گیلاس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گندم و گیلاس - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














از برج يخ

به شب قطب

بي نفت

چراغ برف مي سوزد

چه تواني ديد اما

که هيولا به رنگ چراغ است

و روح

جز مامني از فريب

يا نوميدي

نتواند ديد رو به رو

بي نفت

چراغ برف مي سوزد

چه چراغي

که زمهرير را سوزان تر مي کند

و آفاق را

به انحنا ها

بي کرانه تر

اين که مي آيد و بر مي گردد

سايه تست و سايه تو نيست

و صدا

شکل برفي است

که بادش ببرد

بي طنيني و پژواکي

و روان

از آوازي بيروح به دلداري خويش نيز
بي نصيب است

چه تواني کرد اما

چه هيولا

نه قلب دارد و نه آوا

و نه هيچ اندامي

و هندسه اي در فضا

جگر از خويش

مي درم و عربده سر مي دهم

خون زهرآگينم را بر برف مي افشانم

تا که شکل بي شکل زخم بردارد

و سپيداي تاريک بي مرز

به سمت چشمه جوشان سرخ بر مي گردد

و جانور به جادوي خون

پديدار کند خود را

به شب بي شکل قطبي چراغ برف

به روغن خون شعله برکشد بي کرانه

به سايه و عربده

کرانمند شود

و جانور از پوست بيرنگ خويش

بيرون آيد

سياه











/ 67