آواز گازران - گندم و گیلاس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گندم و گیلاس - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














آواز گازران

و دختران گازر پچ پچ آغازيدند

پچ پچ ها

اندک اندک

آواز شد

غاز سفيد مهاجر برگشته

غاز سفيد مهاجر

هزار فرسخ آمده

تا آبگير سبز ولايت ما

بر کتف برفيت

خال بزرگ قرمز چيست ؟

اين پرچم غريب را هر سال

تا چند و تا کجا

بر شانه مي کشاني و در دنيا ؟

غاز سفيد مهاجر

سينه بر آب مي کشد

تا انتهاي برکه روان مي شود

و باز مي گردد باز

و نرم نرم و آنگاه گرم

خواندار باستانيش را مي آغازد

چه بر اجاق و بابزن سلطان

چه در غريو پر دود پاتيل روستايي

چه دلقکان و سربازانت

با قهقهه به نيش کشيده باشند

چه معده هاي يخزده کودکان گرسنه را گرم کرده
باشي

چه شاعري به ويله سراييده باشد

مخوفا جنايتا

من بردبار نخواهم بود

از تو همين پشنگه خون دارم بر کتف

از لحظه عبور ساچمه داغ از گلوگاهت

فرسنگ هاي هزارگانه را

در اهتزاز سرخ همين بيرق

مي آيم

برمي گردم مي آيم

تا خالي سياه فاصله ها را

از حجم برفگون خيال تو پر کنم

و دختران گازر

از سجاف راه علف پوش

به روستا بر مي گردند

و همسرايان مي خوانند

غاز سفيد مهاجر از ولايت ما پر کشيد

با خال سرخ کتفش

در اغتشاش هاشورهاي باران سرب

پر کشيد

آنگاه

از ميانه هاشورهاي باران سرخ گذشت

غاز سفيد مهاجر












/ 67