غزل اطلسي ارغواني
چه ارغواني زيبايتاريکياي اطلسي
نه مثل خون
نه مثل تصنع
وقتي کنار سبز
مي خوانيآواز بي هياهوي
بويت را رزها و لاله عباسيآهسته گوش مي
خوابانند تا حس کنند رقص اريب پري
هاي شبزاد را بر روي برگ هاي
مرطوب اي اطلسي در تو رگ غريبي
جاري است مالوف شب که نسبتي ندارد با
سرخ کاغذيهر چند خيزگاه
سرخ جگروارهو لاله هاي چرميو سرخ خون مردان
خورشيد است اي اطلسي
اي ارغواني ناب
ظلمت گذرگاه
حرامي ها و دشنه هاي خونين
است اما تو همچنان بتاب
تو همچنان بتاب