آسانسور - گندم و گیلاس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گندم و گیلاس - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














آسانسور

نپرسي آب چيست
و علف

چگونه مي وزد از لاي
آجر و آهن ؟

پله ها را که مي
پيمودي

نفس زنان

پنجره اي بود ميانه
هردو اشکوب

و کرت سبزي

قاب خيال و خاطره

و تپه اي در مه

که شقايقي بر آن
مي سوخت

و پنجره بالاتر

به رنگ و عبور
بازت مي گرداند

در آسانسوري مانده اي
امروز

بي پنجره و طرح
گذرگاهي

که به تکمه اي

سال ها از خيابان
دورت مي کنند

بي آنکه به آستانه اي
نزديک شده باشي و به سلامي

و بازگشتت

صعودي دوباره است

به ژرفاي ظلمت

نپرسي آب چگونه
است و علف

چگونه مي سرايد از
ميان آجر و آهن؟

و ريشه ها

به سويکدام ژرفاي
سيراب همهمه مي کنند ؟

درياب

که آفتاب بعدي شصت
سال

از کوچه هاي کودکي
دورت خواهد کرد

و پنجره اي نيست تا
چراغ شقايقي بياورد

بر تپه اي

درمه












/ 67