گندم و گیلاس

منوچهر آتشی

نسخه متنی -صفحه : 67/ 4
نمايش فراداده

با نوح نااميد

پرنده اي که از آفاق آب بر مي گردد

پيامي از طرف آب دارد و بس

جزيره هاي مغروق

روياي آشيانه اي

در بال هاي کوفته جاري نکرده اند

در موج هر طنين

دل اشتياق دايره اي کوچک دارد

که بشکند به ساحل گوشي

اما خيال دايره هاي بي پايان

جز دور دست نوميدي

سمتي نمي شناسد

و بغض بادبان ها

به اشتياق ساحل مانوسي

خالي نمي شود

اي نوح نا اميد

پندار رستگاري نيکان

نيکان و جانور ها

شايد کتيبه اي به زباني معدوم است

بر آب

بر آب هاي بي پايان

جز مرغ هاي توفان

جنبندگان حيران را

ياراي پر زدن نيست

بر آبهاي توفاني

جز گرده نهنگان

اطراقگاهي ايمن نيست

اي نوح نا اميد

ديري است آفتاب

بايد دميده باشد جايي

از مشرقي نه مفقود اما

جايي روشن نيست

بر آبهاي خون آلود

تنها پرندگان توفان

بر گرده نهنگ آشياه توانند ساخت