خوشا غريب وطن باشم و بخوانم غمناک
فراز همين شاخه هاي سوخته
کدام قناري گل در گلو
نداي اين پرنده سرگردان را
پاسخ خواهد داد
به جنگلي از کندههاي کبريتي ؟
پرنده اي که در آغوش سوسن و نرگس
بيضه شکسته
چه مي داند اين صداي زخمي
از حنجره بلبلي
يا گلوي خراشيده بومي است ؟
و اين گلوي چاک چاک از نواي زهر
ميان خرمن نسرين و رازقي
چه بخواند
که برنياشوبد آرامش باغ را ؟
خوشا غريب وطن باشم و بخوانم راز
بر همين شوره زار و
بس