گندم و گیلاس

منوچهر آتشی

نسخه متنی -صفحه : 67/ 44
نمايش فراداده

چکامه مشعل ها

سه مشعل مي سوزد

يکي بر چکاد و دو ديگر به دامنه

يکي بر مازه اژدهاوش کوه

شعله مي وزاند

دو ديگر

به دره و دامنه

تا بادام بنان سراسيمه شوند

يکي مي سوزد

تا نزديک نشود شغال گرسنه به خوابگاه

و به معده پر جوجه کباب شرکت

دو ديگر مي سوزند

تا آهوان و تيهوها

به دره هاي دوردست بکوچند

تا شقايق و مرزنگوش بسوزند

تا وحش

ايمن نماند در حريم آباداني

يکي مي سوزد

تا روستايي

هواي شيرين کردن نان جوين نکند

سه مشعل مي سوزد

يکي بر چکاد و دو ديگر به دامنه

در روز مي سوزند زير خورشيد سوزان

و به شب

در حوالي جنگل چراغهاي نئون

سه مشعل

نمي سوزند تا چيزي ديده شود

بلکه مي سوزند

تا چيزها ديده نشوند

سه مشعل مي سوزند

در دايره چراغان و آتش

تا ظلمات گرداگرد

ژرفتر گردد

و بازوهاي کار و آفرينش

چون پروانه هاي سراسيمه

به جانب کانون نور

فراخوانده شوند

نوري

که ظلمت گرداگرد را

دامن مي زند و ژرفتر مي کند