و يا روايت كرده اند از عائشه كه گفت: روز عيدى بود، عده اى از سياهان مشغول بازى با ابزار لعب و جنگ بودند، (نمايش مىدادند) نمى دانم من از پيامبر درخواست كردم يا پيامبر خود فرمود: آيا مىخواهى نگاه كنى گفتم: آرى، حضرت مرا پشت خود قرار داد به گونه اى كه گونه من بر گونه پيامبر بود، سپس آنها را تشويق نمود، تا اينكه من خسته شدم، بمن فرمود: آيا كافى است گفتم: آرى، فرمود: پس برو. (213)
آيا هيچ ديندار غيرتمندى حاضر است كه اين اباطيل را به اشرف مخلوقات نسبت دهد و سپس كتاب خود را مهمترين كتاب پس از قرآن بنامد،
آرى اين همه تهمتهاى ناروا به پيامبر اكرم نتيجه اى جز توجيه اعمال زشت فرمانروايان اموى و عباسى، در اعمال ننگين آنها نداشت، و در اين ميان آنقدر از اين روايات دروغين و ناهنجار بر نبى مكرم جعل كرده اند، كه قلم از نگارش آن حيا مىكند، آخر كدام غيرتمندى حاضر مىشود كه با همسر خود در معرض ديد عموم، مسابقه بدهد، آن هم چند بار، تا چه رسد به پيامبر عظيم الشاءن اسلام، آن هم در حالى كه فرماندهى سپاهى را به عهده دارد و در سفر است، همچنانكه احمد حنبل در مسند ج 6 ص 264 آورده است. (214)