ابـوالـحـسـيـن عبدالرحيم بن محمد خياط معتزلى نيز از وى پيروى كرده و در مواردى از كتاب الانـتـصـار كـه در رد ابـن راوندى نوشته , كوركورانه اتهام قول به تحريف را متوجه شيعه ساخته مـى نـويـسـد: جماعتى از شيعيان , امت اسلامى را متهم مى كنند كه به سراغ قرآن رفته هم از آن كاسته و هم بدان افزودند ((167)) .
مـا ايـن گروه كه خود را به شيعه منسوب كنند نمى شناسيم اما به طور يقين مى دانيم حتى يك شيعه از هيچ يك از طايفه هاى آنان قائل به زيادشدن قرآن نيست , چراكه همه شيعيان اجماع دارند كه هرگز چيزى بر قرآن افزوده نشده است همان طور كه در سخنان علامه طبرسى خوانديم .
اين گـفـتـه هـا از مـثـل او خيلى عجيب نيست , تعجب از قاضى عبدالجباربن احمد از سران معروف مـعـتزله است كه مى نويسد: يكى از كشمكشها, مخالفت گروهى از شيعيان رافضى است , همانان كـه افـزايـش و كـاهـش را در قرآن روادانسته و گفته اند: قرآن در عصر پيامبر (ص) چندين برابر قرآن مـوجـود بـوده تـا جايى كه گفته اند: سوره احزاب بار يك شتر بوده و قرآن , دستخوش تحريف و دگـرگـونـى گـشـته , هم بدان افزوده و هم از آن كاسته شده است .
آنان ناخودآگاه تحت تاثير ملحدانى قرار گرفته اند كه آنها را از دين خارج ساخته اند ((168)) .اين تهمت دروغين از كسى مانند اين دانشمند محقق , بسيار شگفت و دور از انتظار است .از ايـن گذشته افزون بودن سوره احزاب بر مقدار فعلى , سخن معروف بزرگان مشهور اهل سنت است ((169)) .
بـه راسـتـى چـگونه اين مطلب بر قاضى عبدالجبار پنهان مانده و آن را به شيعيان بى گناه نسبت داده است !
در ايـن جا مناسب مى دانيم سخنان ارزنده و جالب ابن طاووس را در پاسخ ابوعلى جبايى (متوفاى 235هـ .
ق ) كه قول تحريف را به شيعه اماميه نسبت داده بياوريم , آن جا كه مى گويد: همه نيش و سـرزنشها كه روانه قائلان به تغيير و تبديل قرآن ساختى متوجه عثمان مى شود چراكه ـبه اجماع مـسـلمانان ـ عثمان همه مردم را به اين مصحف شريف فراخواند و مصحفهاى ديگر را تحريف شده اعلام كرد
و همه را سوزاند, پس اگر عثمان اعتراف نداشت كه قرآن از ناحيه صحابه دچار تبديل و دگـرگـونـى شـده , مـصحف تحريف شده اى نبود بلكه همه مساوى بودند [و نيازى به سوزاندن نداشت ].
بـا ايـن حساب , چه كسانى مدعى اختلاف و دگرگونى قرآنند؟ پيداست شما و گذشتگانتان نه شـيعيان كه شما آنان را رافضى مى ناميد, زيرا در مذهب ما معلوم و مسلم مى باشد كه قرآن كتابى يـگـانـه اسـت كـه از سوى خداى يكتا نازل شده , همان طور كه بزرگ پيشواى ما حضرت جعفربن محمد, امام صادق (ع) فرموده است .
و بايد به او گفت : تو در تفسير خود ادعا مى كنى كه بسمالله الرحمنالرحيم جزو قرآن نيست و آن را آيه اى از قرآن نمى دانى .بنابراين ـبه پندار شما ـ 113آيه در قرآن زيادى بوده و جزء قرآن نيست و خيال مى كنيد عثمان براى جداسازى سوره ها از هم در آغاز هر سوره بسم اللّه را ثبت كرد.
اكـنـون اى ابـوعـلـى ! آيـا ايـن سخنان اعتراف به اين مطلب نيست كه خود شما كلماتى به قرآن افزوده ايد كه جزو قرآن و آيات آن نبوده است ؟ ((170)) *** بـه هـرحـال آنـهـا مـردمى بودند كه درگذشتند و خوب و بد گفتار و رفتارشان مربوط به خـودشـان مـى شـود .