خداوند زنبور عسل را آفريد و سپس در نهاد او برنامه اى شگفت انگيز براى بقا و رسيدن به كمال، تعبيه كرده است. اگر نظم وجودى زنبور عسل را به كشتى محكم و منظمى تشبيه كنيم، غرايز كه همان الهامِ ربّانى است، ناخداى آن است و وى را به مقصد از پيش تعيين شده اى روان مى سازد:
و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [ = الهام غريزى ] كرد: از پاره اى كوه ها و از برخى درختان و از آن چه داربست مى كنند، خانه هايى براى خود درست كن. (1) دانه اى ظريف را در دل خروارها خاك پنهان مى كنيد، اما ديرى نمى پايد كه آن دانه از خاك سر بر مى آورد و مى بالد و درختى تنومند مى شود و ميوه هايى شيرين و گوارا مى دهد. به حتم در دل اين دانه خُرد، نيروهاى شگرفى پنهان است كه دانه را تا رسيدن به مرحله درخت همراهى مى كنند. در هر موجودى، نوعى كشش و برنامه وجود دارد كه زندگى آن را از مسير سنگلاخ هاى عالم ماده و طبيعت ـ كه عرصه تعارض و تزاحم است ـ به مقصد معلوم هدايت مى كند. حكيمان از اين امر به اصل هدايت عامه ياد كرده اند.
گفتنى است كه اعتبار اصل پيش گفته، مبتنى بر استقرا و مشاهده ناقص و محدود نيست; بلكه اساس اعتبار اصل هدايت عمومى، مبتنى بر برهانى است كه از وجود غرض و هدف در خلقت هر موجودى خبر مى دهد. زيرا خداوند حكيم است و كار بيهوده و عبث انجام نمى دهد:
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است، به باطل نيافريديم. اين گمان كسانى است كه كافر شده [ و حق پوشى كرده ] اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده اند. (2) اگر خداوند اين موجودات را به سوى مقصد خود و متناسب با تجهيزات وجودى آنها، هدايت نكند، چيزى جز عبث و لغو نخواهد بود; در حالى كه بيهودگى و عبث آفرينى، او را نمى زيبد.
انسان نيز هم چون موجودات ديگر، مشمولِ رحمت الهى است و هدايتى در خور دارد; زيرا در آفرينش او نيز غرضى است:
آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ايم و اين كه شما به سوى ما بازگردانيده نمى شويد؟ (3) آرى; هركس كه خداوند را بشناسد و به حكمت و قدرت او ايمان داشته باشد، ترديدى در استوارى برهان هدايت عامه نخواهد داشت. چه جاى ترديد است در اصلى كه قرآن به صراحت بدان گويا است:
و آن گاه كه گفتند: «خدا چيزى بر بشر نازل نكرده»، بزرگى خدا را چنان كه بايد نشناختند. (4) مفهوم آيه گواه اين نكته است كه شناخت بايسته و شايسته خداوند، مستلزم اقرار و اذعان به هدايت و راهنمايى عمومى او، و بهويژه دخالت وى در زندگى بشر است.
ب. هدايتِ هرچيزى مناسب با تجهيزات و استعدادهاى وجود او است. سنگ و جمادِ فاقد شعور براساس قوانين مكانيكى جبرى هم چون جاذبه، هدايت مى شوند و گياهان كه ساختمان پيچيده ترى دارند، از نوعى هدايت كامل تر برخوردارند، و حيوانات به فرمانروايى غرايز خود، مسير زندگى را مى پيمايند.
انسان، پديده اى خاص در ميان مخلوقات است. او حيوانى است كه چون صدف، گوهرى گرانقدر در خود جاى داده است. او اگرچه به ظاهر حيوانى هم چون ديگر حيوانات مى نمايد، اما روحى الهى دارد و امانتى سنگين را بر دوش مى كشد:
و [ ياد كن ] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بشرى را از گلى خشك، از گلى سياه و بدبو، خواهم آفريد. پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او
1. سوره نحل، آيه 68 . 2. سوره ص، آيه 26. 3. سوره مؤمنون، آيه 115. 4. سوره انعام، آيه 91.