امامت و رهبری

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 75/ 53
نمايش فراداده

بام يك ساختمان چهار طبقه پرت كردن يا خود را داخل آتش انداختن يك گناه است اما ما اين گناه را هرگز مرتكب نمي شويم چون خطر و زيان آن براي ما ثابت و مجسم است . مي دانيم دست به برق گرفتن همان و جان تسليم كردن همان . فقط وقتي اين گناه را مرتكب مي شويم كه از آن خطر چشم پوشيده باشيم . ولي يك بچه دست به آتش مي زند . چرا ؟ چون خطر اين گناه آنچنان كه براي ما مسجل است براي او مسجل نيست . يك نفر آدم عادل ملكه تقوا دارد و به همين جهت بسياري از گناهان را اصلا انجام نمي دهد . همان ملكه به او در اين حد عصمت مي دهد .

بنابراين عصمت از گناه بستگي دارد به درجه ايمان انسان به گناه بودن آن گناه و خطر بودن آن خطر . ما گناهان را تعبدا پذيرفته ايم كه گناه است يعني مي گوئيم چون اسلام گفته است شراب نخور ما نمي خوريم ، گفته قمار نكن نمي كنيم . كم و بيش هم مي دانيم كه بد است اما آنچنان كه خطر خود را در آتش انداختن بر ايمان مجسم است ، خطر اين گناهان براي ما مجسم نيست . اگر ما همان اندازه كه به آن خطر ايمان داريم به خطر اين گناهان نيز ايمان مي داشتيم ، ما هم از اين گناهان معصوم بوديم . پس عصمت از گناه يعني نهايت و كمال ايمان .

آن كسي كه مي گويد : لو كشف الطاء ما ازددت يقيني ( 1 ) اگر پرده هم برافتد بر يقين من افزوده نمي شود ، قطعا معصوم از گناه است . او در اين سوي پرده هم پشت پرده را مجسم مي بيند . يعني مثلا او حس مي كندكه با يك دشنام دادن در واقع عقربي براي جان خود آفريده ، و به همين دليل چنين كاري نمي كند . در اينكه قرآن نيز از ايمانهايي در اين درجه ياد مي كند شك نيست . و لهذا عصمت نسبي است يعني

1 - سفينة البحار ، ج 2 ، ص 734 ( از علي عليه السلام ) .