پرسش و پاسخ - امامت و رهبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امامت و رهبری - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بودند . ديگر اينكه فرض كنيم كه در اول عمر ظالم بودند ، در آخر عمر خوب شدند . سوم آنكه در اول عمر خوب بودند ، بعدها ظالم شدند . و چهارم اينكه هيچوقت ظالم نبودند . مي گويند محال است كه ابراهيم ( ع ) امامت را با اين شأن بزرگي كه خود او مي دانست
قضيه از چه قرار است كه بعد از دوران نبوت و رسالت به او مي گويند چنين منصبي را به تو مي دهيم ، براي آن بچه هايي خواسته باشد كه از اول تا آخر عمرشان ظالم و بد كار بودند . همچنين محال است كه تقاضاي ابراهيم براي آن فرزندانش باشدكه اوايل عمرشان خوب بودند اما اكنون كه مي خواهند اين منصب را به آنها بدهند ، بدند . ابراهيم ( ع ) اگر تقاضا كرده باشد براي فرزندان خوبش تقاضا كرده است . خوبها دو قسمند : خوبهايي كه از اول تا آخر عمر هميشه خوب بوده اند، و خوبيهايي كه اول بد بوده اند و حالا خوب شده اند ، وقتي كه مورد تقاضاي ابراهيم مشخص شد كه از ايندو تجاوز نمي كند ، پس شامل كساني مي شود ك ه اگر چه اكنون ظالم و ستمگر نيستند ولي در گذشته آلودگي داشته اندو سابقه شان خوب نيست . [ ولي مي بينيم ] قرآن مي گويد : لا ينال عهدي الظالمين آنها كه سابقه ظلم دارند ، نه . عهد من به ستمكاران نمي رسد . مسلما آنكه بالفعل ظالم است كه يا هميشه ظالم بوده و يا قبلا نبوده و بالفعل ظالم است ، مورد تقاضا نيست . بنابر اين قرآن نفي مي كند كه امامت به كسي برسد كه سابقه اش بد است . اينست كه شيعه بر اين اساس استدلال مي كنند كه امكان ندارد امامت به كساني برسد كه دوراني از عمرشان را مشرك بوده اند . و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

پرسش و پاسخ

سؤال : . . . معصوم يعني چه ؟ آيا اين ، ساخته منطق ما شيعه است يا مباني دارد و ما پرورشش داده و بهترش كرده ايم ؟ اصولا آيا به كسي معصوم مي گوئيم كه گناه نكند يا كسي كه علاوه بر گناه ، اشتباه هم نكند . ما بيست سال پيش در جلسه درس مرحوم ميرزا ابوالحسن خان فروي شركت مي كرديم .

ايشان به خصوص در مسئله عصمت مطالعات مخصوص و عقايد خاصي داشت و خيلي هم مفصل و تميز صحبت مي كرد و ما هشتاد درصد از صحبتهايش را نمي فهميديم ولي از بيست درصدش كه مي فهميديم ، عصمت را يك جور ديگري تعريف مي كرد .

مي گفت معصوم كسي نيست كه گناه نكند . ما خيلي افراد را داريم كه در زندگيشان گناه نكرده اند اما به آنها معصوم نمي گويند . حالا به آن منطق كاري نداريم . قطعا آقاي مطهري جوابي دارند كه معصوم چيست . اما اگر معصوم كسي است كه بايد اشتباه هم نكرده باشد، ما مي بينيم از ائمه دوازگانه بيش از دو نفرشان خلافت نكردند : حضرت علي و حضرت امام حسن به مدت خيلي كوتاهي . و شك
نيست كه اينها در امر خلافت و اداره مملكت اشتباهاتي كردند و به لحاظ منطق تاريخ بحثي در اين اشتباهات نيست . و اين ، با آن تعريف معصوم جور در نمي آيد . مثلا حضرت امام حسن كسي را كه مأمور كرد با معاويه بجنگد عبيدالله عباس بود . يا خود حضرت امير كه عبدالله بن عباس را حاكم بصره كرد
اگر مي دانست كه اين آدم يك چنان رسوايي به بار مي آورد و آنطور كثافتكاري مي كند ، مسلم اين كار را نمي كرد . پس مسلم اين مطلب را نمي دانست يعني قبلا فكر مي كرد كه او بهترين كسي است كه براي اين كار انتخاب كرده و بعد خراب از آب در آمد .و اگر تحقيق بيشتري درباره دوره حكومت حضرت بكنيم حتما خيلي از اين مسائل هست و به لحاظ تاريخي هيچ ايرادي ندارد ولي با اين تعريف عصمت جور در نمي آيد . . . . اينكه بنده عرض كردم كه اين نوع بحث كردن به اصطلاح يك طرفه كه يك عده اي كه همه موافق هستند
در يك بحثي شركت كنند زياد مفيد نيست ، براي اينست كه واقعا انسان وقتي يك عقيده اي دارد ، آنرا دوست دارد و تمايل ندارد كه بر خلاف عقيده اش چيزي بشنود به خصوص ما كه از كودكي در افكارمان حب تشيع و خاندان علي بوده و هيچوقت انتقاد نشنيده ايم
شايد انتقاد نسبت به خود دين و اصول دين و حتي توحيد و خدا پرستي را خيلي راحتتر شنيده ايم اما انتقاد به تشيع و ائمه و اينكه كسي از زندگي آنها ايراد بگيرد كه چرا اين كار را كردند و آن كار را نكردند ، نشنيده ايم . به همين جهت براي ما خيلي شاق است كه كسي مثلا به امام حسن ايراد بگيرد يا احيانا به امام حسين ايراد بگيرد كه آن خيلي مشكلتر است . و لي مثلا اين آيه اي كه جناب آقاي مطهري در جلسه اول و در اين جلسه روي آن تكيه كردند كه مي گويد افرادي كه نماز مي خوانند و زكات مي دهند در حالي كه ركوع مي كنند ، و بعد استدلال كردند كه اين جز درباره حضرت علي و آن حالتي كه اتفاق افتاد كه در حال ركوع انگشترش را داد نيست ، به نظر من زياد منطقي و معقول به نظر نمي رسد زيرا اولا ما در شرح حال حضرت علي شنيده و خوانده ايم كه ايشان در حال نماز اينقدر توجهش به خدا بود كه افراد را [ نمي شناخت ] و گفته اند حتي در حال وضو گرفتن نيز افرادي را كه از جلويش عبور مي كردند نمي شناخت .

چطور مي شود كه چنين شخصي در حال نماز باشد و آنقدر حواسش به ديگران باشد كه آن فقير از در وارد مي شود و گدايي مي كند و كسي به او چيزي نمي دهد و حضرت انگشترش را بيرون مي آورد و به او مي دهد . و تازه اين كار خوبي نيست كه به گدا پول بدهيم.

به گدا پول دادن آنچنان اهميت ندارد كه انسان نمازش را اقلا به لحاظ رواني ناقص كند يا بدان لطمه برساند . به علاوه زكات به انگشتر تعلق نمي گيرد و مطابق فتواي فقهاي شيعه جزء چيزهايي نيست كه به آنها زكات تعلق مي گيرد .

گذشته از اين ، عده اي كه خيلي در اين مورد تعصب دارند براي اينكه اين موضوع را بزرگتر جلوه دهند گفته اند كه اين انگشتر هم خيلي گرانقيمت بوده در حالي كه حضرت امير انگشتر گرانقيمت دستش نمي كرده است.

جواب : مسئله اي كه ايشان گفتند يك افرادي هم باشند كه در جهت مخالف صحبت كنند ، البته براي همه جلسات يك امر مفيدي است . جواب اين را من نبايد بدهم . من همين قدر اقرار مي كنم كه كار خوب و مفيدي است .

اما مسئله عصمت . معني عصمت چيست ؟ يك وقت هست كه انسان اينطور فكر مي كند كه عصمت يعني اينكه خداوند افراد مخصوصي از بشر را هميشه مراقبت مي كند كه هر وقت اينها تصميم مي گيرند گناهي را مرتكب شوند ، فورا جلويشان را مي گيرد .

مسلم است كه عصمت به اين معني نيست و اگر هم باشد براي كسي كمالي نيست . اگر كودكي را يك كسي هميشه مراقب باشد و هيچگاه نگذارد كه او كاري را كه نبايد بكند انجام دهد و مانعش باشد ، اين ، كمالي براي آن كودك شمرده نمي شود . ولي يك مطلب ديگر هستكه از قرآن استنباط مي شود و آن اينكه ما مي بينيم كه قرآن درباره يوسف صديق در آن تنگنايي كه آن زن از او كام طلبي مي كرد مي گويد : و لقد همت به آن زن آهنگ يوسف را كرد و هم بها لولا ان رأي برهان ربه ( 1 ) . و يوسف هم اگر نبود كه دليل پروردگار مشهودش بود ، آهنگ او را مي كرد . يعني او هم يك بشر بود ، يك جوان بود و ريزه داشت . آن زن به طرف يوسف رفت ولي يوسف به طرف او نرفت ، يوسف هم اگر نبود كه داشت يك شهودي مي كرد ، به سوي او مي رفت . يوسف به حكم اينكه با ايمان بود و ايمان او يك ايمان كامل و در حد ايمان شهودي بود و بدي و زيان اين كار را مي ديد ، همان ايماني كه خدا به يوسف داده بود ، مانع و نگهدارنده او از اين كار بود . هر فردي از افراد ما بدون آنكه يك قوه اي به زور جلوي ما را گرفته باشد ، از بعضي لزشها و گناهها معصوم هستيم به خاطر كمال ايماني كه ما به خطر آن گناهان داريم . مثلا خود را از بالاي پشت

1 - سوره يوسف ، آيه . 24

/ 75