داستان ملاقات رئيس قبيله با پيمبر اكرم - امامت و رهبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امامت و رهبری - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ذايي ترتيب بده و بني هاشم و بني عبدالمطلب را دعوت كن . علي ( ع ) هم ذايي از گوشت درست كرد و مقداري شير نيز تهيه كرد كه آنها بعد از ذا خوردند . پيمبر اكرم اعلام دعوت كرد و فرمود من پيمبر خدا هستم و از جانب خدا مبعوثم .

من مأمورم كه ابتدا شما را دعوت كنم و اگر سخن مرا بپذيريد سعادت دنيا و آخرت نصيب شما خواهد شد . ابولهب كه عمومي پيمبر بود تا اين جمله را شنيد ، عصباني و ناراحت شد و گفت تو ما را دعوت كردي براي اينكه چنين مزخرفي را به ما بگويي ؟ ! جارو جنجال راه انداختو جلسه را بهم زد . پيمبر اكرم براي بار دوم به علي ( ع ) دستور تشكيل جلسه را داد . خود اميرالمؤمنين كه راوي هم هست مي فرمايد كه اينها حدود چهل نفر بودند يا يكي كم يا يكي زياد . در دفعه دوم پيمبر اكرم به آنها فرمود هر كسي از شما كه اول دعوت مرا بپذيرد ، وصي ، وزير و جانشين من خواهد بود . ير از علي ( ع ) احدي جواب مثبت نداد و هر چند بار كه پيمبر اعلام كرد ، علي ( ع ) از جا بلند شد . در آخر پيمبر فرمود بعد از من تو وصي و وزير و خليفه من خواهي بود .

داستان ملاقات رئيس قبيله با پيمبر اكرم

قضيه ديگر كه باز در سيره ابن هشام است ، از اين بالاتر است . در زماني كه هنوز حضرت رسول در مكه بودند و قريش مانع بودند كه ايشان تبلي كنند و وضع سخت و دشوار بود ، در ماههاي حرام ( 1 ) مزاحم پيمبر اكرم نمي شدند يا لااقل زياد مزاحم نمي شدند

1 - ماههاي ذي القعده ، ذي الحجه و محرم چون ماه حرام بود ، ماه آزاد بود يعني در اين ماهها همه جنگها تعطيل بود ، دشمنان از يكديگر انتقام نمي گرفتند و رفت و آمدها در ميانشان معمول بود . در بازار عكاظ جمع مي شدند و حتي اگر كسي قاتل پدرش را كه مدتها دنبالش بود پيدا مي كرد ، به احترام ماه حرام متعرضش نمي شد .

/ 75