روايتي از امام صادق ( ع ) - امامت و رهبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امامت و رهبری - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرش علم بر آنها تهاجم مي كند نه آنها بر علم . ( مقصود اينست كه علمشان افاضي است ) . و آن علمي كه به آنها هجوم مي آورد ، بصيرت را به معناي حقيقي به آنها مي دهد يعني در آن علم ، اشتباهي ، نقصي ، خطايي وجود ندارد . و باشروا روح اليقين و روح يقين را مباشرتا واجد هستند . مقصود اينست كه اتصالشان به عالم ديگر به گونه اي است كه متصل هستند و استلانوا ما استوعره المترفون آن چيزهايي كه مردمان مترف ( يعني خوگرفتگان به عيش و ناز و نعمت ) خيلي سخت مي شمارند ، براي آنها آسان است . مثلا براي مردماني كه به عيش و نعمت و دنيا خود گرفته اند ، يك ساعت مأنوس بودن با خلوت با خدا بسيار سخت است ، از هر كار سختي برايشان سختتر است ، ولي آنها انسشان به اين است . و انسوا بما استوحش منه الجاهلون آن چيزهايي كه نادانان از آنها وحشت مي كنند ، اينان به آنها مأنوسند . و صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلي با مردم همراهي مي كنند
با بدنهاي خودشان در حالي كه در همان وقت روحشان به محل اعلي پيوستگي دارد . يعني بدنشان با مردم هست اما روحشان اينجا نيست . مردمي كه با اينها محشورند آنها را انسانهايي مثل خودشان مي دانند و هيچ فرقي بين خودشان و آنها قائل نيستند ولي نمي دانند كه باطن او به جاي ديگري وابسته است . به هر حال چنين منطقي است و لذا در كافي هم بابي تحت عنوان باب الحجه باز كرده است و مي گويد اگر در دنيا دو نفر باقي بمانند يكي از آنها چنين انساني خواهد بود كما اينكه اولين باري كه يك انسان پيدا شد ، چنين انساني بود . من براي اينكه شما با روح اين منطق بيشتر آشنا شويد كتاب الحجه كافي را آوردم تا قسمتهايي را در اين زمينه بخوانم و معني كنم . ساير مسائل مثل اينكه امام بايد باشد تا در ميان مردم به عدالت حكومت بكند يا مرجع اختلافات مردم در امور ديني باشد ، همه طفيلي اين اصل است نه اينكه امام را به خاطر اينكه در ميان مردم حكومت بكنند بايد امام قرار بدهند .

مسئله بالاتر از اين حرفهاست . اينها به اصطلاح از فوائد استجراري يعني از فوائد تبعي است . از هر حديثي جمله هايي را انتخاب مي كنم و برايتان عرض مي كنم تا معلوم شود اين منطق چه منطقي است .

روايتي از امام صادق ( ع )

روايتي است مربوط به انبياء و رسل كه يك مرد زنديق ( 1 ) از امام صادق ( ع ) سؤال كرد : من اين اثبت الانبياء و الرسل ؟ تو انبياء و

1 - كلمه " زنديق " عنوان فحش ندارد مثل امروز كه ما به هر كس بخواهيم فحش بدهيم مي گوئيم " زنديق " . در آن زمان عده اي به اين نام معروف بودند و از نظر خودشان اين نام فحش نبوده . مثل كلمه " ماترياليست " در عصر ما . البته كسي كه موحد است از اين كلمه براي خودش خوشش نمي آيد

/ 75