حديث دير و تواتر آن
يكي ديگر از ادله اي كه شيعه ذكر كرده اند حديث دير است . [ خواجه نصير ] مي گويد : و لحديث الدير المتواتر حديث ديري كه متواتر است . " متواتر " اصطلاحي است در علم حديث ، مي گويند خبر واحد و خبر متواتر.مقصود از خبر واحد اين نيست كه ناقل آن يك نفر باشد بلكه يعني خبري كه نقل آن در حدي است كه مفيد يقين نيست خواه ناقل يك نفر باشد و خواه ده نفر باشند . مثلا شخصي نقل مي كند كه من فلان خبر را از راديو شنيدم . شما گمانپيدا مي كنيد كه اين سخن راست باشد اما هنوز منتظريد كه ديگران چه مي گويند . از يك نفر ديگر هم مي شنويد ، گمانتان قويتر مي شود . بعد مي بينيد كه افراد زيادي همين حرف را مي زنند . نمي توانيد احتمال بدهيد كه همه اينها خواسته اند درو بگويند .حتي بايد [ تعداد ناقلان ] در حدي باشد كه تباني بر درو هم در آن درست نباشد چون در يك حدي ممكن است افراد بشر تباني كنند ولي اگر از آن حد بيشتر باشد تباني امكان ندارد . تواتر يعني [ مقدار نقل خبر ] فوق تباني باشد .مثلا در همين مثالي كه عرض كردم ممكن است ده نفر با همديگر تباني كنند كه بگويند ما فلان خبر را از راديو شنيديم . تا دويست نفر ممكن است تباني كنند ولي گاهي قضيه به حدي مي رسد كه اصلا نمي شود احتمال داد كه تباني باشد .مثلا شما مي رويد به جنوب تهران مي بينيد شخصي مي گويد راديو چنين چيزي گفته . بعد مي رويد شر ق تهران مي بينيد افرادي آن خبر را نقل مي كنند . بعد مي رويد رب تهران همينطور . نمي توانيد احتمال بدهيد كه همه اينها با يكديگر تباني كرده اند .اين را مي گويند تواتر . شيعه مدعي است كه نقل خبر دير در حدي است كه ما احتمال تباني هم در آن نمي توانيم بدهيم و بگوئيم مثل چهل نفر از صحابه پيمبر تباني كردند بر يك درو ، خصوصا كه بسياري از ناقلان اين خبر جزء دشمنان علي ( ع ) بوده يا از طرفداران ايشان شمرده نشده اند .اگر ناقلان فقط از تيپ سلمان و ابوذر و مقداد يعني همانها كه دور علي مي چرخيدند بودند ، مي شود احتمال داد كه اينها علاقه مفرطي به علي ( ع ) داشتند و با تباني چنين حرفي زده اند . در حاليكه اين خبر را كساني نقل كرده اند كه علاقه اي به علي ( ع ) نشان نداده اند . امثال ملا علي قوشچي مي گويند اين خبر واحد
است و به حد تواتر نرسيده است ، ولي شيعيان مي گويند خير ، خبر واحد نيست [ و متواتر است ] ، اين هم كتابها . در حديث دير پيمبر ( ص ) فرمود : الست اولي بكم من انفسكم ؟ قالوا بلي . آيا من از خود شما بر شما اولويت ندارم ؟ ( 1 ) گفتند : بلي . بعد فرمود : من كنت مولاه فهذه علي مولاه معلوم است كه مي خواهد همان اولويت خودش بر نفوس را براي علي ( ع ) تصويب كند .