( استاد شهيد ). كور كورانه خواستن ، خودستايي و مردم گريزي ، روگرداني از مطالعه و اخذ اطلاعات ، افسردگي از پيشرفت ديگران ، بي اعتنايي به نيازمنديهاي انساني و عاطفي مردم . كسي كه شرائط بالا را فاقد باشد قادر نخواهد بودنيروهاي شگرف و ناشكفته خلقها را بسوي سازندگي و ابتكار بسيج دهد و بي سامانيها را سامان بخشد . . . رهبر بايد قبل از هر چيز انسان ، خودشناس ، و ارزياب صفات مثبت و منفي خويش باشد " .
شيوه رهبري
27 - شيوه رهبري ممكن است مستبدانه ، تحميلي ، صد در صد فردي باشد و ممكن است شورائي و هم انديشانه و همكارانه باشد . البته در افراد عادي لازمه شيوه فردي و مستبدانه اينست كه فرد تمام دستورها و سياست لازم را خود به پيروان خود ديكته كند و به مشورت تن ندهد ، تشويق و يا توبيخ اتفاقي پيروان در درجه اول منوط به داوري و احساس شخصي خود او باشد و به قول " ديباچه اي بر رهبري " صفحه 77 : " رهبر خود سالار باشد " و لازمه رهبري مشورتي و همكارانه اينستكه رهبر راه حلهاي لازم را از خلال پيشنهادهاي پيروان خود كشف كند و به قول آن كتاب مردم سالار باشد . ولي علاوه بر آنچه در بالا گفته شد يعني قطع نظر از نياز رهبر به اينكه راه حلهاي مشكلات خود را از پيشنهادهاي پيروان خود كشف كند ، رهبري مشورتي مستلزم شخصيت دادن به پيروان و به حساب آوردن آنهاست و هر گونه احساس حقارتي را از آنها زايلمي سازد و اين جهت بيشتر آنها را به همكاري و پيروي تشويق و نيروهاي آنها را بسيج مي سازد . در صفحه 78 توضيح مي دهد كه شيوه ير از هدف است ، ممكن است كسي هدفش مقدس باشد ولي شيوه اش نامقدس و خود سالاري ، ممكن هم هست
هدف نامقدس باشد ولي شيوه كه مربوط به اجراء است مردم سالاري باشد . 28 - در صفحه 81 بحث خوبي تحت عنوان هدف نگري و پيرونگري باز كرده كه برخي از رهبران توجهشان فقط به هدف است و به پيرو توجهي ندارند و بالعكس .دسته اول فقط به كمال مطلوب مي انديشند و به خواستهاي فردي و تمايلات عاطفي و هوسهاي اختصاصي پيروان توجه ندارند و احيانا با خشونت با آنها روبرو مي شوند . دسته دوم به دست آوردن دل پيروان و جلب رضاي خاطر آنان را مهمتر از هر مقصود مي شمارندو چه بسا كه نيمه راه به همين سبب تيير جهت داده از مسير اصلي و هدف اساسي خود منحرف شوند . مي گويد ايجاد هماهنگي و تعادل ميان هدف نگري محض و پيرونگري محض از اساسي ترين مسائل رهبري ، و حل آن لازمه هر رهبري هنرمندانه و خوش فرجام است . 29 - در صفحه 86 تحت عنوان : " بهروزي خواست مشترك انسانها " توجيه ناروايي مي كند از ريشه موفقيتها در رهبريهاي بزرگ ، مي گويد : " انسانها معمولا همه در انتظار روزي بهتر و روزگاري ، مرفه ترند ، روزگاري كه در آن همه چيز به كام دل آسانتر گردد ، در آن از جور و ستم ، آلودگي و نابساماني ، رنج و بيماري اثري يافت نشود . . . قيامها ، عصيانها ، نويدها ، اميدها ، سوزها ، گذازها ، تحمل شكنجه ها ، انتظارها . . . اينها همه به خاطر چيست ؟ جز به خاطر " روزي بهتر " ؟ روزگاري نيكوتر ؟ و يا فردايي با شكوهتر ؟ " نويسنده ، اين روز بهتر را توضيح نمي دهد و نمي شكافد كه آيا مقصودش از روز بهتر فقط روزي است كه وسائل زندگي بيشتر و بهتر باشد و يا بشر در عمق روحش ايده آلي بسي عاليتر دارد و عن شعور و يا لا عن شعور همواره در جستجوي آنست ؟ اما مثل اينست كه نويسنده از حدود رزق و روزي بهتر بالاتر نمي رود . در صفحه 9(*) درباره انگيزه انسانها از رهبر جويي و رهبر پرستي و منجي پرستي و قهرمان پرستي مي گويد : " تحقق بهروزي ، عموما انسانها را به جستجوي راه و راهبر برهمي گمارد .انسانها در كشاكش اين اشتياق " برترين رهبري " را نيز گاه ناچار در وجود برترين رهبران همي جويند و هنگامي كه پندارند برترين رهبر خود را يافته اند آنگاه ديگر از هيچ كوششي در راهش ، از هيچ خوبگويي و ستايشي در وصفش دري نمي ورزند " نويسنده ، قهرمان پرستي بشر را ناشي از منجي خواهي مي داند . به عقيده نويسنده ، بشر قهرمان را به عنوان وسيله براي روزي بهتر خود ستايش مي كندو لي اين مطلب قابل مناقشه است ، قهرمان پرستي ير از قهرمان دوستي است ، قهرمان پرستي به شكلي است كه پرستنده مي خواهد خود را وسيله براي بهروزي او نمايد و در راه او نثار كند به خلاف وسيله خواهي و وسيله دوستي و احيانا قهرمان دوستي در شكل وسيله دوستي . ريشه اين اشتباه در اين كتاب اينست كه نويسنده به احساس پرستش توجه ندارد و يا آنرا به عنوان اصلي اصيل نمي شناسد . 30- آيه كريمه : و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات . . . قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين ، اهميت مقام رهبري و مديريت انسانها را مي رساند . ابراهيم پس از آنكه آزمايشهاي بزرگي از قبيل در راه عقيده در آتش رفتن ، يك تنه با يك ملت مبارزه كردن و بت شكني نمودن ، تا پاي قرباني فرزند عزيز در راه خدا رفتن [ را با موفقيت پشت سر گذاشت ] خدا او را به عنوان امام و رهبر و پيشوا معرفي مي كند . از اينجا مي توان به اهميت فوق العاده رهبري پي برد .در حديث است : ان الله اتخذ ابراهيم نبيا قبل ان يتخذه رسولا و اتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا و اتخذه خليلا قبل ان يتخذه اماما . حديث معروف كه رسول خدا فرمود اگر در سفر از دو نفر بيشتر شديد يكي را براي خود امير انتخاب كنيد نشانه از اهتمام اسلام به تشكل و رهبري است.حقيقت اينست كه رهبري انسانها و بسيج كردن نيروهاي عظيم نهفته آنها در مسير كمال چه از نظر بعد اجتماعي و زندگي اين جهاني و چه از نظر بعد روحاني و معنوي و سلوك الي الله عاليترين و مشكلترين مقام انساني استو لهذا رهبري جامع و كامل جز در خور افرادي نظير ابراهيم و خاتم الانبياء و اميرالمؤمنين علي ( ع ) نيست . 31 - گفتيم كه رشد عبارت است از شايستگي و لياقت براي اداره و نگهداري و بهره برداري و استفاده از وسائل و سرمايه ها و امكانات حيات . اكنون مي گوئيم
يكي از سرمايه ها و بلكه مهمترين سرمايه ها سرمايه هاي انساني است و اداره اين سرمايه و نگهداري آن و هدر ندادن آن و استفاده و بهره برداري صحيح از آن رشد بهره برداري از سرمايه هاي خود رشد شخصي و اخلاقي است و