رمز اين مسئله - امامت و رهبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امامت و رهبری - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قبل يا مقدمه مابعد است بلكه مطلب ديگري است . در اينجا نيز قرائن خود آيه و نقلهاي شيعه و سني همه از همين مطلب حكايت مي كنند ، ولي اين آيه را نيز قرآن در وسط مطالبي قرار داده كه به آنها مربوط نيست . حال رمز اين كار چيست ؟ اين ، بايد يك رمزي داشته باشد .

رمز اين مسئله

رمزي كه براي اين كار هست ، هم از اشاره خود آيه قرآن استفاده مي شود و هم در روايات ائمه ما به همين مطلب اشاره شده است و آن اينست كه در ميان تمام دستورات اسلامي هيچ دستوري نبوده است مثل مسئله خاندان پيمبر و امامت اميرالمؤمنين و خصوصيت خاندان پيمبر كه اينهمه كم شانس اجرا داشته باشد
به اين معنا كه به دليل تعصباتي كه در عمق روح مردم عرب وجود داشت ، آمادگي بسيار بسيار كمي براي اين مطلب به چشم مي خورد . با اينكه به پيمبر اكرم راجع به اميرالمؤمنين دستور مي رسيد ، حضرت هميشه اين بيم و نگراني را داشت كه اگر بگويد ، منافقيني كه قرآن پيوسته از آنها نام مي برد مي گويند ببينيد ! ( به اصطلاح معروف ) دارد براي خانواده خودش نان مي پزد . در صورتي كه رسم و شيوه پيمبر ( ص ) در زندگي اين بود كه در هيچ موردي براي خودش اختصاص قائل نمي شد و اخلاقش اين بودو دستور اسلام هم همين بود كه فوق العاده اجتناب داشت از اينكه ميان خودش و ديگران امتياز قائل بشود و همين جهت عامل بسيار بزرگي بود براي موفقيت پيمبر اكرم . اين مسئله [ يعني ابلا اينكه جانشين من علي ( ع ) است ] امر و دستور خدا بود اما پيمبر ( ص ) مي دانست كه اگر آنرا بيان بكند عده اي ضعيف الايمان كه هميشه بوده اند خواهند گفت ببينيد ! دارد
براي خودش امتياز درست مي كند . در آيه اليوم اكملت لكم دينكم ديديم كه قبلش اين بود : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون مي گويد ديگر كافران اميدي به اين دين ندارند يعني آنها ديگر از اينكه از آن راهي كه بر عليه اسلام مبارزه مي كردند بتوانند بر اين دين پيروز شوند مأيوسند ، فهميدند كه ديگر كارشان پيش نمي رود . فلا تخشوهم ديگر از ناحيه كافران نگراني نداشته باشيد . و اخشون ولي از من بيم داشته باشيد ، كه عرض كردم مقصود اينست كه بيم داشته باشيد زيرا اگر در داخلتان خراب بشويد، به حكم سنتي كه من دارم كه هر قومي چنانچه [ در جهت فساد ] تيير بكند من هم نعمت خويش را از آنها سلب مي كنم ، [ نعمت اسلام را از شما سلب مي نمايم . ] در اينجا " و اخشون " كنايه است از اينكه از خودتان بترسيد ، از من بترسيد از باب اينكه از خودتان بترسيد يعني بيم از داخل است ، ديگر از خارج بيمي نيست . از طرفي هم مي دانيم كه اين آيه در سوره مائده است و سوره مائده آخرين سوره اي است كه بر پيمبر نازل شده يعني اين آيه در همان دو سه ماه آخر عمر پيمبر در وقتي كه اسلام قدرتش بسط يافته بود نازل گرديده است
در آيه اي كه قبلا عرض كردم نيز همين مطلب را كه از داخله مسلمين بيم هست ولي از خارج بيم نيست مي بينيم . مي گويد : يا ايها الرسول بل ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلت رسالته و الله يعصمك من الناس اصلا ما ير از اين آيه ، ديگر آيه اي در قرآن نداريم كه بخواهد پيمبر را [ به انجام كاري ] تشويق كند . مثل اينست كه شما مي خواهيد كسي را به كاري تشويق كنيد ، او يك قدم جلو مي گذارد و يك قدم عقب ، بيم دارد .

در اين آيه پيمبر را دعوت مي كند كه ابلا كن ، از يك طرف تهديدش مي كند و از طرف ديگر تشويق مي نمايد يعني تسليش مي دهد . تهديدش مي كند كه اگر اين موضوع ابلا نشود ، تمام رسالت تو بيهوده است و تسليش مي دهد كه نترس ! خدا تو را از اين مردم نگهداري مي كند : و الله يعصمك من الناس . در آيه : اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم فرمود ديگر از كافران نترسيد . مسلما پيمبر ( ص ) در درجه اول نبايد از كافران بترسد ولي آيه : يا ايها الرسول . . . نشان مي دهد كه پيمبر نگراني دارد.

پس اين نگراني از داخل مسلمين است . حالا من كار ندارم كه آنهايي كه از داخل مسلمين [ پذيراي اين موضوع يعني جانشيني علي ( ع ) نبودند ] كافر باطني بودند يا نبودند ، بالاخره اين موضوع به گونه اي بود كه آمادگي آنرا نداشتند و حاضر به پذيرش آن نبودند .

شواهد تاريخي

اتفاقا جريانهاي تاريخي هم همين را حكايت مي كند يعني جامعه شناسي مسلمين را همينطور نشان مي دهد . لهذا عمر گفت : ما كه علي را به خلافت انتخاب نكرديم ، حيطه علي الاسلام بود يعني براي اسلام احتياط كرديم ، زير بارش نمي رفتند ، قبول نمي كردند . يا در جاي ديگر كه با ابن عباس صحبت مي كرد به او گفت : قريش اين كار را صحيح نمي ديد كه امامت در همان خانداني باشد كه نبوت هم در همان خاندان بوده . يعني گفت نبوت كه در خاندان بني هاشم پيدا شد طبعا براي بني هاشم ا متياز شد .

قريش حساب كرد كه اگر خلافت هم در اين خاندان باشد همه امتيازات از آن بني هاشم مي شود . از اين جهت بود كه قريش نسبت به اين مطلب كراهت داشت ابن عباس هم جوابهاي خيلي پخته اي به او داد . آياتي را از

قرآن در اين زمينه خواند كه جوابهاي بسيار پخته اي است . بنابر اين در جامعه مسلمين يك وضعي بوده است كه به عبارتها و زبانهاي مختلف بيان شده است . قرآن به آن صورت مي گويد ، عمر همان را به بيان و صورت ديگري مي گويد . يا مثلا مي گفتند علي ( ع ) از باب اينكه در جنگهاي اسلامي خيلي از افراد و سران عرب را كشته است و مردم عرب هم مردم كينه جويي هستند و بعد از آنكه مسلمان شدند نيز كينه پدر كشي و برادر كشي آنها نسبت به علي محفوظ بود ، [ براي خلافت مناسب نيست . ] عده اي از اهل تسنن هم مي خواهند همينها را عذر درست كنند ، مي گويند درست است كه افضليت و مقام و ارجحيت علي ( ع ) روشن بود ولي اين جهت هم بود كه خيلي دشمندار بود . بنابر اين يك نوع نگراني در زمان پيمبر وجود داشته است براي تمرد از اين يك دستور .

شايد سر اينكه قرآن اين آيات را با قرائن و دلائل ذكر كرده اينست كه هر آدم بي رضي مطلب را بفهمد ولي نخواسته مطلب را به صورتي در آورد كه آنهايي كه مي خواهند تمرد بكنند ، تمردشان به صورت تمرد در مقابل قرآن و اسلام در آيد .

كانه مي خواهد بگويد : آنها كه به هر حال تمرد مي كنند پس تمردشان به شكلي در نيايد كه به معني طرد قرآن در كمال صراحت باشد ، اقلا يك پرده اي بتوانند برايش درست كنند . اينست كه ما مي بينيم آيه تطهير را در وسط آن آيات قرار مي دهدو لي هر آدم فهيم و عاقل و مدبر و متدبري مي فهمد كه اين ، چيز ديگري است . آيه : اليوم اكملت را آنطور قرار مي دهد و آيه : يا ايها الرسول بل ما انزل اليك من ربك را اينطور .

آيه انما وليكم الله . . .

آيات ديگر در اين زمينه نيز به گونه اي هستند كه فكر و انديشه را بر مي انگيزد ب راي اينكه انسان بفهمد كه در اينجا چيزي هست ، و بعد هم به كمك نقلهاي متواتر قضيه ثابت مي شود . مثل آيه : انما و ليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوش و يؤتون الزكوش و هم راكعون ( 1 ) تعبير عجيبي است :و لي امر شما خداست و پيمبر و آنها كه نماز را به پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند . زكات دادن در حال ركوع يك كار عمومي نيست كه بشود آنرا به صورت يك اصل كلي ذكر كرد بلكه اين مطلب نشان مي دهد كه اشاره به يك واقعه معين است .

هم تصريح نكرده است تصريحي كه تمرد از آن نزد دوست و دشمن تمرد از قرآن شمرده شود ، و هم تفصيح كرده است يعني طوري بيان نموده كه هر آدم بي رضي مي فهمد كه در اينجا يك چيزي هست و اشاره به يك قضيه اي است . " الذين يؤتون الزكوش و هم راكعون در حال ركوع زكات مي دهند " يك امر معمولي نيست ، يك قضيه استثنايي است كه اتفاقا رخ مي دهد . اين قضيه چه بوده است ؟ مي بينيم همه اعم از شيعه و سني گفته اند كه اين آيه درباره علي بن ابيطالب است .

سخن عرفا

آيات ديگري نيز هست كه تدبر عميق مطلب را روشن مي كند . اينست كه عرفا از قديم سخني گفته اند و البته اين سخن در خود شيعه هست و عرفا آنرا خوب بيان كرده اند . مي گويند مسئله امامت و ولايت باطن شريعت است . يعني كسي به اين مطلب مي رسد كه اندكي از قشر عبور كرده باشد و به مزولب پي برده

1 - سوره مائده آيه . 55

/ 75