پرسش و پاسخ - امامت و رهبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امامت و رهبری - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بالخصوصي است اما وقتي نبوت را استثنا مي كند ، كأنه مي خواهد بگويد در جميع شئون ( البته شئون اجتماعي نه شئون طبيعي كه هارون برادر طبيعي موسي بود ، تو هم برادر طبيعي من هستي ! ) اين نسبت بر قرار است ، نسبتي كه هارون از ناحيه خدا در جميع شئون الهي به موسي داشت تو نسبت به من داري . جوابي كه اهل تسنن مي دهند اينست كه اگر چنين حديثي متواتر باشد ما قبول داريم ولي متواتر نيست ، واحد است . ولي همانطور كه عرض كردم علمايي نظير مير حامد حسين در كتابهايشان ثابت مي كنند كه اين حديث هم متواتر است . و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

پرسش و پاسخ

سؤال : برداشتي كه بنده از پايان جلسه گذشته و تقريبا شروع جلسه امروز كردم اين بود كه يك مرزي در ذهنم بين مسئله حكومت و امامت تا حدودي ايجاد شد . به اين ترتيب كه آقاي مطهري فرمودند امامت وظائفي به عهده دارد كه يك شعبه اش شعبه حكومت است .

بنده نمي دانم ير از حكومت شعبات ديگرش چيست كه مسئله حكومت در آن حل نشود و جريان را توجيه نكند ؟ آنچه كه ما تا حالا از اسلام ياد گرفته ايم اينست كه بين دنيا و آخرتمان يا اعمال دنيا و آخرتمان مرزي نيست .

آنچه كه به عنوان اعمال اخروي بيان مي شود به عنوان ضمانت براي عمل به اعمال دنيا و دخالت در زندگي دنياست و اعمال دنياي ما براي كمال و بهتر كردن زندگي اجتماعي و استوار كردن حكومت اجتماعي بر جامعه مي باشد . در قرآن هم مي بينيم كه خدا بهترين مدال را به كساني مي دهد كه خواسته اند در اعمال عبادي خودشان زندگي دنيا و حاكميت دنيا و دادن آن به دست عدالت را ثابت بكنند .

بزرگترين ارزشها را براي جهاد قائل شده . در زندگي ائمه هم مي بينيم كه تمام دستورات و روش زندگيشان توجيه كننده اين بوده كه دنبال استيفاي حقوق و بدست آوردن حق حاكميت و حكومت بوده اند چه آنهايي كه علنا مبارزه مي كردندو چه آنها كه يا در زندان و يا در مخفيگاه رهبريهاي سازمانهاي مخفي را داشتند . اينست كه بنده نمي توانم وظائف ديگري ير از حكومت براي امامت توجيه بكنم زيرا حكومت آنها بر همه اعمال امامت توجيه خواهد شد . خواستيم توضيح بفرمائيد .

جواب : عرض كنم كه شما مسئله مرز را خودتان مطرح كرديد . من كه اصلا كلمه مرز را به كار نبردم و صحيح هم نمي دانم كه به كار برده شود . من عرض كردم كه امامت درميان شيعه در سطحي بالاتر از حكومت مطرح است كه حكومت يكي از شئون امامت خواهد بود و آن سطح بالاتر ، سطح بيان و توضيح اسلام و مرجع بودن براي احكام دين است در سطح عصمت و خطا ناپذيري . ما مي گوئيم يكي از شئون پيمبر اكرم حكومت بود . اين كه مرز نيست.

يكي از شئوني كه پيمبر اكرم در ميان مردم داشت حكومت بود ولي اين حكومت حكومت از ناحيه مردم و حقي نبود كه مردم به او داده باشند ، حقي بود كه خدا به او داده بود به دليل اينكه او بشري بود فوق بشرهاي ديگر . [ به عبارت ديگر پيمبر ] به دليل اينكه مبين احكام الهي بودو با عالم يب اتصال معنوي داشت ، حكومت هم در ميان مردم داشت . من كه نخواستم مرزي ميان دنيا و آخرت قائل بشوم و تفكيكي كرده باشم ميان امام و حاكم و بگويم امام مربوط به آخرت مردم است و حاكم مربوط به دنياي مردم . اگر من اينطور گفته بودم ، ايراد شما وارد بود . ما مي گوئيم در ميان شيعه مسئله ديگري
مطرح است كه اگر آن مسئله را ثابت بكنيم ، حكومت هم خودبخود ثابت شده است . ما مقامي تالي مقام نبوت قائل مي شويم كه با وجود و حضور آن مقام ، ديگر سخني از حكومت ير مطرح نيست . همينطور كه با وجود پيمبر سخني از حكومت ير مطرح نيست ، با وجود امام در سطحي كه شيعه معرفي مي كند نيز سخن حكومت ير مطرح نيست . سخن حكومت به آن معنا كه امروز مطرح است ، در وقتي مطرح است كه ما فرض كنيم امامي در دنيا وجود نداشته باشد يا مثل زمان ما امام ائب باشد .و الا با وجود و حضور امام در سطحي كه شيعه مي گويد تكليف مسئله حكومت خود بخود مطرح و روشن شده است . سؤال : آيا اهل تسنن روايت مربوط به دير خم را واحد مي دانند و متواتر نمي دانند يا آن روايتي را كه فرموديد حضرت رسول ( ص ) فرمودند:

سلام كنيد به علي كه امير شماست ؟ جواب : اين قسمت از روايت دير كه : من كنت مولاه فهذا علي مولاه را شايد حتي سنيها هم نتوانند انكار كنند كه متواتر است گو اينكه ملا علي قوشچي مي گويد اين قسمت هم متواتر نيست .

اين قسمت آنقدر زياد نقل شده كه اهل تسنن هم [ تواتر آنرا ] انكار نمي كنند . ( 1 ) عده بسيار زيادي بوده اند كه قسمت اولش را هم كه مي فرمايد : الست اولي بكم من انفسكم نقل كرده اند . شيعه اين قسمت را هم متواتر مي داند . ولي حديث : سلموا علي علي بامرش

1 - علت زياد نقل شدن اين قسمت آنست كه در آن زمان از سخن پيمبر نسخه برداري نمي كردند كه همانجا بنويسند بلكه به ذهنشان مي سپردند . طبعا آن جمله اي از اين حديث كه بيش از هر جمله ديگر به ياد افراد مي ماند

/ 75