حيا بر دو قِسم است : يك قسم آن ، ضعف و ناتوانى است و قِسم ديگر آن ، توانايى و اسلام و ايمان است .
در اين روايت از ريشههاى روان شناختى اين دو قِسم (يعنى ضعف و قوّت نفس ) براى ناميدن آنها استفاده شده است . مراد از حياى ناتوانى ، حياى كمرويى است و مراد از حياى توانايى ، حيايى است كه مورد تأييد دين است و به مقتضاى ايمان ، صورت مىگيرد . همچنين در روايت ديگرى آمده است :
الحَياءُ حَيائانِ : حَياءُ عَقلٍ و حَياءُ حُمقٍ . 1
حيا دو گونه است : حياى خِرد و حياى حماقت .
مراد از حياى خِرد ، همان حياى معروف است و مراد از حياى حماقت ، كمرويى است . از آن جا كه عقل ، ريشه حياى مثبت است ، آن را حياى خِرد ناميدهاند و از آن جا كه حماقت ، ريشه كمرويى است ، آن را حياى حماقت ناميدهاند . در ادامه روايت ياد شده ، آمده است :
فَحَياءُ العَقلِ هُوَ العِلمُ و حَياءُ الحُمقِ هُوَ الجَهلُ . 2
حياى عقل ، همان علم است و حياى حماقت ، همان جهالت .
بنا بر اين ، از حياى مثبت با تعبيرهايى چون : قوّت ، عقل ، علم ، اسلام و ايمان ياد شده است و از حياى منفى با تعبيرهايى چون : ضعف ، حماقت و جهالت . 3
ملاك تقسيم دوم ، اين است كه آيا حيا پيش از عمل قبيح (نابههنجار) ، رخ داده
1 - الكافى ، ج 2 ، ص 106 ؛ تحف العقول ، ص 45 ؛ بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 331 . 2 - همان . 3 - تبيين چگونگى ارتباط مفاهيم هر دو قِسم ، از مباحث مهمّى است كه مىتواند روشنگر حقايق بيشترى باشد و از اينرو ، اين موضوع ، خود ، نيازمند پژوهشى مستقل است .