عظمت قرآن (2)

عبد الله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 14/ 9
نمايش فراداده

راه دوم مثل راه اول يقيناً كافي است يعني راه ديني مثل برهان عقلي يقيناً كافي است و همه حكما هم فرموده‏اند كه قول معصوم ـ عليه السلام ـ مي‏تواند حدّ وسط برهان قرار بگيرد ؛ يعني همان طور كه يك مبرهن مي‏تواند بگويد مثلاً «عالم متغير است»، «هر متغيري حادث است» يك متدين هم مي‏تواند بگويد: «اين قول معصوم است» و «هر چه معصوم فرمود حق است»، قول معصوم مي‏تواند حدّ وسط برهان قرار بگيرد، اما اگر كسي يا مستقيماً از خود معصوم بشنود كه جزم داشته باشد كه اين معصوم است و سخن هم سخن اوست و براي بيان حكم واقعي هم فرمود يعني اصل صدور قطعي، جهت صدور قطعي، دلالت هم قطعي، قول معصوم مي‏تواند حد وسط قرار گيرد. اما كسي در عصر معصوم نيست و خبر متواتري كه سند را قطعي كند ندارد و دلالت هم نصّ باشد ندارد يا بي‏معارض در دست ندارد، اين شخص اگر بخواهد به استناد خبري، مطلبي را ثابت كند اگر اهل رقم و حساب باشد مي‏بيند صدها اصل عقلايي را بايد روي هم بچيند و تلّي از اصول درست كند تا بتواند يك مطلبي را بفهمد. اگر روايتي پنج جمله داشت واين روايت از امام ششم ـ سلام الله عليه ـ تا ما به ده يا بيست واسطه رسيد، ما در باره تك تك اين وسايط و جمله‏ها بايد اصل عدم غفلت، اصل عدم سهو، اصل عدم نسيان، اصل عدم زياده، اصل عدم نقيصه، اصل عدم قرينه، را روي هم بچينيم تا يك مظنّه‏اي به دستمان بيايد، آن وقت در برابر انباري از اصول يك ظن سطحي نصيب ما مي‏شود. اگر مسئله ما مربوط به موضوعات عملي بود كه همين حجت است و بايد عمل كرد، اما اگر مربوط به مسائل اعتقادي بود اين ظنون سودي ندارد و آن چه هم در حديث شريف ثقلين است اين است كه عترت همتاي قرآن است نه روايت، نفرمود روايت هم تاي قرآن است بلكه فرمود عترت همتاي قرآن است. رواياتِ مجعول و غير مجعول داريم اما عترت تماماً نور هستند «و كلامهم نور». چون روايت، جعلي دارد و قرآن مصون از جعل است، روايت همتاي قرآن نيست، پس فقط عترت همتاي قرآن است.