برترين ثروت صرف نظر كردن از آرزوها مى باشد.
كسى كه زياد درباره چيزهايى كه مردم از آن نفرت دارند بگويد ديگران هم زياد راجع به او بدگويى مى كنند.
كسى كه آرزوهاى دراز دارد بد عمل مى شود.
روايت مى كنند كه وقتى اميرالمومنين (ع) مى خواست به شام برود در (انبار) كه يكى از شهرهاى معروف معروف بين النهرين بود به عده اى از سواران كه اهل محل بودند برخورد و آنها از اسبها فرود آمدند و مقابل اميرالمومنين (ع) ايستادند و مولاى متقيان (ع) گفت چرا چنين كرديد؟ آنها در جواب گفتند رسم ما اين است كه وقتى به بزرگان و اميران مى رسيم اينطور به آنها احترام مى نماييم.
آنگاه اميرالمومنين (ع) چنين گفت: به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نمى برند و شما در دنيا خود را دچار زحمت مى كنيد و در آخرت گرفتار سيه بختى خواهيد شد و چه بسيار ضرر دارد رنجى كه در انتهاى آن عذاب باشد و چه بسيار فايده دارد آن آسودگى كه در پى آن بتوان از آتش جهنم رست.
اين اندرز از طرف اميرالمومنين (ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) داده شده است: اى پسرك من چهار چيز را از خود بدار (حفظ كن) و از چهار چيز بپرهيز.
آن چهار چيز كه بايستى از خود بدارى اين است: اول عقل سرمايه بى نيازى است.
دوم بلاهت بزرگترين مرتبه فقر است.
سوم خودخواهى و خودپسندى بزرگترين ترسها است.
چهارم حسن خلق (خوش خويى) گرانبهاترين چيزها مى باشد.
آن چهار چيز كه بايستى از آن پرهيز كنى از اين قرار است: اول از دوستى با نادان اجتناب كن چون هنگامى كه بخواهد به تو نفع برساند زيان مى رساند.
دوم از دوستى با بخيل پرهيز نما زيرا موقعى كه نيازمند بشوى او ترك دوستى تو را مى كند.
سوم از دوستى با فاجر و بدكار بپرهيز براى اين كه او، تو را به دشمنانت مى فروشد.
چهارم با كسى كه دروغگو مى باشد دوستى نكن چون او مانند سرابى است كه دور را براى تو نزديك و نزديك را برايت دور مى كند.
براى عبادت شايسته نيست كه واجبات را ترك كنيد و مستحبات را بجا بياوريد.
زبان عاقل پشت دل اوست و دل احمق پشت زبانش (يعنى عاقل قبل از اين كه زبان خود را به حركت درآورد در قلب خويش فكر مى كند و آنچه بايد بگويد مى سنجد و آنگاه لب به سخن مى گشايد ولى آدم احمق نسنجيده و بدون تعمق حرف مى زند و آنگاه در قلب خود مى انديشد كه آيا آنچه گفته به جا و صحيح بوده يا نه).
شارحان نهج البلاغه مى گويند كه اين كلام گوهر بار به سبب اين كه يكى از معاشران اميرالمومنين (ع) بيمار شده بود از طرف آن حضرت بيان شد: گاهى خداوند بيمارى را وسيله زايل كردن گناهان قرار مى دهد و گرچه بيمارى داراى اجر نيست، اما همانطور كه برگها از درختان فرو مى ريزند گناهان از تو فرو مى ريزد و دور مى شود و اما اجر و پاداش در زبان است با گفتار ، و در دستها و پاها مى باشد با كردار، و خداوند بندگان پاك طينت را كه داراى نيت صادقانه هستند اگر بخواهد در بهشت جا مى دهد.
بنا بر گفته شارحان نهج البلاغه، اين گفتار هنگام دفن جسد (خباب بن ارت) از طرف اميرالمومنين (ع) ايراد شد و خباب بن ارت از اصحاب رسول الله (ص) و على بن ابيطالب (ع) بود و در جنگهاى صدر اسلام و جنگهاى دوره خلافت اميرالمومنين (ع) شركت كرد و به طورى كه شارحان نهج البلاغه مى گويند در بين سكنه شهر كوفه اولين كسى است كه جسدش را در خارج از شهر دفن كردند و قبل از او، اموات كوفه را در خانه هايشان دفن مى نمودند يا مقابل خانه ها و مولاى متقيان (ع) بر جنازه (خباب بن ارت) نماز خواند و بعد از دفن چنين گفت: خداوند خباب بن ارث را بيامرزد، او با رغبت كيش اسلام را پذيرفت و به خاطر دين وطن خود را ترك نمود و در دنيا، با قناعت زندگى نمود و در همه عمر راضى به آنچه خداوند به او مى رسانيد بود و از جهاد فروگزارى نمى كرد.
خوشا به حال كسى كه در فكر معاد باشد و براى روز حساب عمل نيك كند و به آنچه به او مى رسد بسازد و از مقدرات خداوند راضى باشد.
اگر من با شمشير خود بر بينى يك مسلمان ضربت بزنم تا اين كه وى با من دشمن بشود دشمن نخواهد شد، اما اگر تمام ثروت جهان را به يك منافق بدهم تا اين كه با من دوست بشود، دوست نخواهد شد و پيغمبر (ص) به من گفت اى على، هرگز مومن با تو دشمن نمى شود و هرگز منافق با تو دوست نمى گردد.