نتيجه تفريط پشيمانى است و نتيجه احتياط سلامتى.
كسى كه دانايى دارد نبايد پيوسته خاموش باشد و كسى كه جاهل است نبايد لب بر سخن بگشايد.
وقتى از تو دو دعوت مى شود كه با هم تضاد دارد يكى از آن دو باطل است (و در نتيجه ديگرى بر حق).
از روزى كه حق را شناختم در آن ترديد نكردم.
دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند (البته از طرف پيغمبر) و گمراه نشدم و كسى را گمراه نكردم.
ظالم، فردا (فرداى قيامت) بايد پشت دست را به دندان بگزد (يعنى سخت پشيمان خواهد شد).
زمان عزمت كردن از دنيا (يعنى زمان مرگ) نزديك است.
آن كه براى حق چهره بگشايد (يعنى برپا خيزد و اقدام كند) هلاك مى شود (افراد نادان كه نمى توانند حق را بشناسند او را از بين مى برند).
آن كه از صبر رستگار نشود از جزع و فزع و بى تابى به هلاكت خواهد رسيد.
تعجب مى كنم كه مگر خلافت به آشنايى و معاشرت است و به خويشاوندى نيست.
راجع به اين موضوع مولاى متقيان (ع) دو بيت شعر سرود كه معنايش اين است: اگر تو (اى ابوبكر) بر مبناى مشورت و راى مسلمين به خلافت رسيدى- پس چرا صاحبان راى در مجلس مشورت حضور نداشتند- و اگر بر مبناى خويشاوندى به خلافت رسيدى- ديگران در خويشاوندى از تو به پيغمبر نزديكتر بودند.