ستم كردن بر بندگان خدا، توشه اى است بد، براى روز قيامت.
يكى از كارهاى بسيار نيكوى مردان كريم اين است كه از بدى ديگران چشم پوشى كنند (بدى ديگران را نديده بگيرند).
آن كس كه جامه حيا بر خود مى پوشاند مردم عيب او را نمى بينند (حيا و شرم مانع از اين است كه مردم در مورد يك شخص با حيا كنجكاوى كنند تا اينكه عيب او را كشف نمايند).
سكوت طولانى هيبت به وجود مى آورد (براى اين كه افراد ساكت از لحاظ معنوى ارزش دارند و به همين جهت جز براى ضرورت صحبت نمى كنند و لذا در نظر مردم داراى وزن مى شوند).
آن كه انصاف دارد دوستان زياد پيدا مى كند.
نيكويى در مورد ديگران سبب بزرگى مى شود.
تواضع، سبب مزيد نعمت است.
تحمل كردن سختيها به خاطر مردم، انسان را بزرگ مى كند.
سيرت و فطرت پسنديده سبب شكست دشمن مى شود.
حلم و بردبارى در قبال افراد نادان و سفيه، سبب مى شود كه شخص بردبار، هواخواهان زياد پيدا كند.
از حسودان تعجب مى كنم كه متوجه سلامتى نيستند (يعنى نمى فهمند كه سلامتى چه نعمت بزرگى مى باشد و بيش از مال و مرتبه و مقام ارزش دارد).
آن كه طمعكار مى باشد گرفتار خوارى است.
علايم ايمان اين سه مى باشد: شناختن با دل، اقرار كردن با زبان، عمل كردن با اركان (يعنى با اعضاى بدن چون دست و پا و چشم و غيره).
آن كه نسبت به دنيا غمگين شود نسبت به قضاى خداوندى خشم گرفته است.
آن كه از مصيبتى كه به او رسيده شكايت كند از خداى خود شكايت كرده است.
آن كه پيش يك ثروتمند برود و به سبب ثروتش به او تواضع كند دو سوم ايمان خود را از دست مى دهد.
آن كس كه در اين دنيا قرآن بخواند و بعد از مرگش در آتش بيفتد معلوم مى شود كه در اين دنيا قرآن را با تمسخر مى خوانده است.
كسى كه دوست دنيا باشد مبتلا به سه چيز مى شود: اندوه هميشگى، حرص و طمع تمام نشدنى، آرزويى كه هرگز به آن نمى رسد.
قناعت سبب مى شود كه توانگر شوند و با حسن خلق مى توان به نعمت رسيد.
از اميرالمومنين (ع) راجع به معنى كلام خدا كه بنده صالح و نيكوكار را زندگانى نيكو مى دهيم پرسيدند.
مولاى متقيان در تفسير كلام خدا گفت: زندگانى نيكو قناعت است (قانع داراى زندگانى خوب و حريص هر چند كه دارا باشد باز داراى زندگانى تلخى است).