فرمود آن حضرت: (فى سحره اليوم الذى ضرب فيه صلوات الله عليه) در سحر آن روزى كه ضربت يافت، در او.
(ملكتنى عينى) مالك شد امر چشم من.
يعنى غلبه شد خواب بر من.
(و انا جالس) در حالتى كه من نشسته بودم.
(فسنح لى رسول الله صلى الله عليه و آله) پس ظاهر شد به من رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (فقلت يا رسول الله) پس گفتم كه اى رسول خدا.
(ماذا لقيت من اميك) به چه ها رسيدم از امت تو.
(من الاود) از كجى و نادرستى.
(و اللدد) و از شدت عداوت و خصمى.
يعنى از كج بازى و دشمنى دقيقه اى فرونگذاشتند (فقال) پس حضرت رسالت فرمود كه: اى على! (اذع عليهم) دعاى بد كن بر ايشان.
(فقلت) پس من گفتم كه.
(ابدلنى الله بهم) بدل گرداناد و عوض دهاد مر خداى تعالى به ايشان.
(خيرا لى منهم) بهترى از براى من از ايشان! يعنى به جاى ايشان جماعتى بهتر به من كرامت گرداناد! (و ابدلهم بى) و عوض دهاد ايشان را به من.
(شرا لهم منى) كسى را كه بدتر باشد از براى ايشان، به جاى من.
دعاى آن حضرت مستجاب شد و حجاج پيدا شد و انواع ظلمها و بلايا از او كشيدند و اكثر در ورطه هلاك افتادند.
(قال السيد) گفت سيد رضى الدين رضى الله عنه كه.
(يعنى عليه السلام) اراد ه نموده اند اميرالمومنين عليه الصلوه و السلام.
(بالاود الاعوجاج) به لفظ اود، اعوجاج را كه به معنى كجى است.
(و باللدد الخصام) و به لفظ لدد، خصام را كه به معنى دشمنى است.
(هذا) اين كلام.
(من افصح الكلام) از فصيحترين كلام است.