در اين خطبه اظهار مى نمايد حسن معاشرت و رفق مخالطت و نهايت شفقت خود را نسبت به اصحاب به اين وجه كه: (و لقد احسنت جواركم) و هرآينه نيكو كردم همسايگى شما را، و آنچه حقوق جوار باشد به جاى آوردم (و احطت بجهدى) و احاطه كردم و وارسيدم به قدر طاقت خود (من ورائكم) از پس شما.
يعنى احوال فتن و بلا را به قدر طاقت خود اعلام شما كردم تا محفوظ مانيد از اضلال اعدا و جهلاء.
(و اعتقتكم) پس آزاد كردم شما را (من ربق الذل) از گردنهاى خوارى (و حلق الضميم) و از حلقه هاى ظلم و تنگناى ستمكارى كه به شما رسد از دولت اراذل و تسلط آن گروه بدفعال.
و اين احسان و احاطه جهد (شكرا منى للبر القليل) به جهت شكرگذارى من بود مر نيكويى اندك شما را كه آن طاعت قليل شما است نسبت به من (و اطراقا) و به جهت چشم در پيش افكندن و خاموش شدن (عما ادركه البصر) از آنچه دريافت بصر من (و شهده البدن) و حاضر شدن آن را بدن من (من المنكر الكثير) از فعل منكر بسيار كه دفع آن موجب فساد بود و ضرر و تجاوز از بعضى منكرات رعيت ضرورى است در تدبير و تنسيق دولت.