(و قال عليه السلام: حسد الصديق من سقم الموده) حسودى دوست از بيمارى دوستى او است از جهت آنكه حسد دلالت مى كند بر ضعف مودت، و عدم خلوص محبت از شايبه كدورت.
(و قال عليه السلام: اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع) بيشتر مواضع افتادن خردها و لغزيدن آن در زير برق هاى مواقع طمع است استعاره فرموده لفظ (مصارع) را از براى هواى عقل و ميل آن به مطموع فيه انجذاب او به جانب آن بر جسب آنچه رسانيده است به او، وهم و خيال از تخييل امور نافعه.
و لفظ (بروق) مستعار است از براى آنچه لايح مى شود و ساطع مى گردد از تخيلات و توهمات طمع.
شعر: چون طمع بر رقبه خضرا برافرازد علم عقل هاى زيركان از پا درافتد در زمان
(و قال عليه السلام: ليس من العدل القضاء على الثقه بالظن) نيست از عدالت، حكم كردن به صفات رذيله بر كسى كه امين است و معتمد به مجرد گمان بد بلكه آن محض ظلم است زيرا كه علم به وثاقت او ارجح است و اصل در هر كسى آن است كه او ثقه باشد مادام كه خلاف آن به ظهور نرسد.
پس سوئظن نزد اين حال معصيت باشد و بيرون از دايره عدالت.
كقوله تعالى (ان بعض الظن اثم)